چرا خوبی ميکنم بدی ميبینم
چرا اعتماد ميکنم بی اعتمادی ميبینم
این بار ميخواهم از احساسی بگویم که شاید بارها برایم تکرار شده است و مرا تا مرز افسردگی پیش برده است , احساسی شبیه یک نوع باختن
سوالاتی که مرا درگیر خود ساخته است
چرا وقتی خوبی ميکنم , بدی ميبینم !
چرا وقتی اعتماد ميکنم بی اعتمادی ميبینم !
چرا رویای زیبایی که میسازم , و به دوستی اعتماد ميکنم , بی توجه از زیبایی رویای من , کاخ آرزوهایم را یک شبه ویران ميکند ! و اصلا برایش مهم نیست !
چرا خوبی میکنم بدی میبینم
شما تابحال آرزویی داشته اید ؟
گاهی ما چنان غرق در آرزوهای خود هستیم و دنیایی را به تصویر ميکشیم که حالمان در آن خوب است و دلمان نميخواهد خراب شود , اما وقتی کسی نقش رویایمان را بر هم ميزند چون چیزی برای جایگزینی اش نداریم , تمام حالمان بهم مي ریزد . نميخواهیم باور کنیم آدمها همانقدر که باعث شادی ما ميشوند ميتوانند به ما بدی کنند . برای همين است که بهتر است هميشه چند آرزو داشته باشیم که اگر یکی از آنها نقش بر آب شد بهانه ای برای برگشتن به زندگی داشته باشیم .
چرا خوبی میکنم بدی میبینم
مثالی ميزنم :
داستان آن زن را شنیده اید که لخت ميشود و چند وسیله کنار خودش ميگذارد و روی کاغذی مينویسد هر کاری ميخواهی با من بکن !
ابتدا او را نوازش ميکنند , ميبوسندش , مراقبش میيشوند اما بعد که ميگذرد و آن زن مثل یک تندیس بی جان تکان نميخورد , همانها که نوازشش ميکردند , به او دست درازی ميکنند , طناب را دور گردنش می اندازند , ميخندند , روی بدنش با چاقو خراش ایجاد ميکنند .
مي دانی هدف آن زن چه بود ؟ می خواست ثابت کند قوانین برای حفاظت از خود ما بنا ميشوند .
در زندگیمان اگر محبت دیگران را نادیده بگیریم دیگر به ما محبت نميکنند , اگر به آنها نگوییم دوستشان داریم , آنها نميفهمند !
در زندگیمان اگر جلوی بدی های یک آدم را نگیریم روی بدن ما را خراش ميدهد و ميخندد تا سرگرم شود چون هیچ فکری نميکند از اینکه تو از درون ناراحت شوی چون همیشه بدی هایش را تحمل کردی!
نميشود بخاطر بد بودن کسی , بد شد !
چرا خوبی میکنم بدی میبینم
ما باید برای خوب بودن بجنگیم , بدی چندش آور است , تعادلمان را بهم می زند و آرامش را از ما می گیرد ! شما آدم بد دیده اید که آرامش داشته باشد ؟ همیشه نگران است , از درون نا آرام است مثل کتری در حال جوش !بدی مثل همان لکه های سیاه روی ملحفه سفید است که رسوایمان ميکند . ذات آدمی به سمت خوبی و زیبایی جذب می شود , و آدمها ذاتا سمت خوبیها و زیباییها جذب می شوند . بالاخره از آدمهای بد خسته می شوند و آدمهای بد بالاخره همانطور که تاریخ نشان داده تنهای تنها می شوند !
شایدآدمهای خوب هم تنها شوند اما چون ذات پاکی دارند , آدمها گاه و بیگاه به سمت آنها می آیند و از او فرار نميکنند . آدمهای خوب را خدا نگاه می دارد ♥
واما چرا هر چه خوبی ميکنیم بدی ميبینیم ؟
بقیه متن خوبی ميکنم بدی ميبينم چرا درادامه مطلب