دکلمه و دلنوشته ای برای از دست دادن عزیز
به قلم الهه فاخته
از نبودنت درد می کشم
لحظه هایم را بدون تو تصور میکنم و درجوانی ام می شکنم
اما گاهی از این که اینقدر غصه دارم خجالت می کشم
خجالت میکشم که خدا تو را خواسته , که تو خوشحالی , که تو از دل خوشحالی اما من حسرت نداشتنت را میخورم .
در ادامه دکلمه و دلنوشته عزیز از دست رفته را بخوانید عزیزانم
کمی که با خود خلوت میکنم میبینم تو پیش پادشاه عالمیان رفته ای , دیگر به دعایم نیازی نداری , میدانم کنار او بودن, تا ابد با او بودن همیشه خوشحالیست .
گاهی قاصدکی را می بینم که جلوی چشمانم میرقصد , آن قدر شیطنت میکند تا نگاهش کنم , برای لحظاتی غم از چشمانم میرود شاید تو آن لحظه , قاصدکی شده ای ,مقابل چشمانم تا نگاهم کنی !
گاهی فکر میکنم باد شده ای به صورتم بوسه می زنی و لبخند به لب هایم می آوری
گاهی فکر میکنم صدای آن قمری خوش آواز شده ای که ناگهان کنار پنجره اتاقم نشسته است و با آوازش مرا از خواب بیدار میکند .
می دانم هر گاه که دلتنگت شوم با نشانه ای به سمتم می آیی!
گاهی لبخند مهربان یک پیرزن میشوی که از من کمک میخواهد و من از سر غم نه میگویم .
گاهی در یک جمله میگنجی و از زبان معلم جاری میشوی
گاهی تمام شرایط را برایم فراهم می آوری تا به نتیجه ای فوق العاده برسم که خودم هم باورم نمیشود .
گاهی خنده یک کودک میشوی وقتی به او نگاه میکنم
گاهی برگی می شوی , می افتی زیر پایم تا یادم بیافتد همه رفتنی هستن و غم زیاد داشتن خوب نیست , دلبستن به دنیا هم خوب نیست.
سخت است نبودنت , باید تحمل کنم , میدانم معجزه ای بعد این همه تحمل و صبر خواهد آمد .
شاید خدا میخواهد مرا امتحان کند , ببیند در اوج غم او را فراموش میکنم یا نه !
اوج غم , سخت است , اوج غم دهان از کمک گرفتن بسته میماند , اوج غم فراموشی مزمن درد آوریست
خدایا , در این لحظات تنهایم نگذار
خدایا تو را میخواهم و تو را میخوانم , تو نه تمام میشوی , نه میروی , حتی برای آنی ..
خدایا مرا به خود وامگذار
خدایا حالم خوب نیست , حال دلم را خوب کن
یا حق
تقدیم به کسانی که عزیزی را از دست داده اند
باشد که قلبشان آرام بگیرید
یا حق
- دی ماه 1398
- نویسنده و دکلمه : الهه فاخته
- دلنوشته عزیز از دست رفته
- تقدیم به تمامیکسانی که عزیزی را بخصوص از دیماه 1398 از دست داده اند