شعر سپید کوتاه غمگین شماره 9
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
چرا خوابم نمی گیرد ؟
چرا حرفی نمی گویم ؟
شبیه یک غم سنگین شده ام , هیچ نمی گویم
فقط هستم ... هستم , چرا نمی گریم ؟
خداوندا, دلم یک تیکه کم دارد
پس بگیر آن تیکه دل را , که آشفته ام کرده است
کاش تیکه تیکه نبود
قلب, انتظار و قطر ههای یک شمع !
گاهی چقدر جای نبودن چیزی , پررنگ م یشود
کاش یا بود یا نبود
اما تیکه تیکه نبود
چون خواب , مدام ادامه دارد این کابوس !
تو را به محض رضای خدا
یکی, تیکه قلب مرا سر جایش بگذارد !
الهه فاخته
شعر سپید کوتاه شماره 10
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
همه می گویند : بلبل , خوش آواز ترین است !
آواز پرنده , زیباست !
من همین لحظه پیش فهمیدم
هر بلبل, شعری تازه بلد است
هر بار که بلند می خواند یا آرام
شعری نو, بلد است !
کلمات هم تکراری شده اند
و صدای بلبلها , یکیست !
اما , هر بلبل .. یک صدایی دارد
هر شعر, یک رنگی
شاعر, اگر بلبل خود باشد
واژگانش تکراری نیست
اگر امروز, شعر خوابیده ست
و تمام اشعا, همه پر تکرارند , ایراد از کلمات و قلم و دفتر نیست !
شعر باید , بجوشد
نه که در چهارچوب سپید وغزل محبوس شود
شاید سبک نویی باشد اما
شعر است نه قصه روزمرگی واژگان تکراری !
الهه فاخته