دلنوشته عاشقانه تو را انتخاب کرده ام
دلنوشته عاشقانه شماره 3
نویسنده الهه فاخته
اما... اما تو در تصور من پایان نمیگیری و این اعتیاد هر روز دامن گیر تر از روز قبل میشود. تو تنها رویایی هستی که در من نمی خشکد و پایان نمی گیرد.
از ماشین ها فقط رنگ میدانم . در کشورهای اروپایی چیز خاصی نمی یابم! راستش یه دریا باشد و موجش برایم کافیست .شب های مهتابی دریا دیدنیست هزار بار میبینم و سیر نمیشوم!
راستش جنگل و سبزی درختان کافیست برایم بوی کنده درخت مستم می کند یک لیوان چای سبز میچسبد یا قهوه داغ ! آری چیز بیشتری نمیخواهم.
جنگل همه جا هست
دریا هم هست
شب های سحرآمیز کویر را هم دوست دارم
وای که گلزار را هم دوست دارم. مگر میشود مست از شمیم گلهای رنگارنگ نشد!
دلم سفر میخواهد ولی سفری که در آن بلند بخندم و در خود چمبره نزنم.
راستش توقع من این کشور و آن قاره نیست. غنی هستم یعنی ذهن من آنقدر بزرگ است که میتوانم با دیدن یک عکس تصور کنم آنجا هستم و لبریز شوم آنقدر که دلم دیگر نخواهد که به آنجا بروم.
اما... اما تو در تصور من پایان نمیگیری و این اعتیاد هر روز دامن گیر تر از روز قبل میشود. تو تنها رویایی هستی که در من نمی خشکد و پایان نمی گیرد.
راستش قدرت انتخاب کردن را دوست دارم.
تو انتخاب من هستی
آه برگرد و به رویایم ،واقعیت ببخش
تجسم وصالت شده است خوراک هر روز من.
در این روزهای آخر سال، انتظار خانه نشینم کرده است .
آه اگر قاصدکی می آمد و از تو میگفت شاید قلب ملتهبم آرام می گرفت
آیا تو سراب هستی یا هستی؟
بسان گل پامچال که صدای بهار را با ناز به گوشمان می رساند تمام این روزهای سخت انتظار را گذاشته ام به نشانه وصال !
آن قدر غنی از مهر پروردگار شده ام که درون خویش جز عشق و سرمستی نمیبینم و نمیخواهم.
مگر چند روز زنده ام که سرمست نشوم از فصل ها.از آسمان و از تو ..آری از تو که هم بهاری هم پاییز ، هر لبخندت شکفتن گلی زیباست و هر نگاهت به زیبایی قرص قمر!
من که از صدای قمری دم پنجره سیر نمیشوم از صدای تو بگذرم؟
آه که کسی نمی داند در سینه سوخته ام چه فلسفه ای جان داده است و با این حال من هنوز زنده هستم.
از من نگذر
من شکستنی هستم
الهه فاخته
دلنوشته عاشقانه شماره 3
دکلمه صوتی دلنوشته عاشقانه شماره سه - الهه فاخته