میخواهم زنده بمانم و زندگی کنم
به قلم الهه فاخته
میخواهم زندگی کنم
زنده ماندن، شرط زندگییست اما من... زندگی را رنگی میخواهم
شبیه گلهای زرد درختی که در بهار سر برآورده و زیبایی چشم گیرش را به رخ میکشد بین آن همه جوانه سبز!
راستی میداند عمرش بهاره است؟
میخواهم زندگی کنم، بخندم، دلخوش باشم، امیدوار باشم
قوی باشم و ادامه دهم...
زندگی هرکسی فراز و فرود دارد. هم چاه دارد، هم کوه دارد.. باید از همه اش گذشت، یعنی جز زندگی هرکسیست و قطعا خداوند توان انجانش را داده است اما... زمانی سخت تر میشود که برایت چاه میسازند، کوه میسازند.. برایت.. می.. سازند!!!!
هربار که از سختی های زندگی عبور میکنی،. غرق در نور میشوی... آری خداوند میبوسدت!
با ناخواسته ها چه کنیم؟
باید وفادار بمانیم، خوب بمانیم، قوی باشیم
ظالمان ضعیف کش هستند.
باید قوی باشیم اما... ظالم نباشیم
دلم میخواهد با تک تک آدمها زندگی کنم
یک دنیای بزرگ با صلح و دوستی
بهشت قلب من و توست وقتی درهایش را به روی هم باز کنیم.
در قلبم را برایت باز کرده ام، تو... تو هم در قلبت را برایم باز میکنی؟
یاحق
به قلم الهه فاخته