شعر من هماهنم که منم از کتاب و شاید عشق یک 1

loading...

الهه فاخته

شعر من هماهنم که منم شاعر الهه فاخته کتاب شعر و شاید عشق یک و تو می پیچی چون علفی دور این قلب که صبوری زده است ای من تازه نفس با تو هستم که شدی پیچک غم و...

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 262 چهارشنبه 14 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر من هماهنم که منم 

شاعر الهه فاخته 

کتاب شعر و شاید عشق یک 

 

و تو می پیچی چون علفی

دور این قلب که صبوری زده است

ای من تازه نفس، با تو هستم

که شدی پیچک غم و به دورم می پیچی

هر که چون من شد , دیوانه به نامش زده اند

 

شعر من هماهنم که منم در ادامه مطلب 

 

 

 

من در این بادیه سرمستم و تو پیچک غم

من منم هر که من است از من نیست

من همانم که منم

 

ای باد که آسان دم گوشم می زنی حرف که این آن شد و آن، این

ای باد به گوشش برسان این غم سنگین با صبوری سیه چرده شود

من در این بادیه شادم

 

و تو می پیچی چون علفی

دور این قلب که صبوری زده است

ای من تازه نفس، با تو هستم

که شدی پیچک غم و به دورم می پیچی

هر که چون من شد , دیوانه به نامش زده اند

هر که چون من شد , زمان می رود از یاد

فقط می ماند

یک صدا،

«که بمان و بنویس

بنوس ... از شب دیدار

در آن موقع که او سر کوچه

آدامس جوید و تو گفتی چه سبک ؟!

) هر چه او می خواهد , خواهد شد .. او یا هوست ! (

بنویس..

نه الف راز نه ب راز

روشن و شفاف بنوس

سر این کوچه دلیست کز نفس پاک او

یک فرشته به تقدیر بگوید : شادا !

و کسی با چشم ندید

شب مهتابی من آمده است

شب مهتابی عشق آمده است

می نویسم که با میم بنویسد جمله

می نویسم

«من منم هرکه من است از من نیست، من همانم که منم «

نقشه زیباییست

یک روز که در کوچه ما می گشتی

من بالهایم را بگشایم و به سمتت بپرم

و تو را بردارم و از یاد این کوچه برم

من همینم که منم

و خدا مونس من .. و خدا ثروت من

غصه دارم که چرا تنها شده ام

 

حقیقت می آید

راز هستی اینجاست

.... همه خوابیم , همه با هم خوابیم .... !

کاش می شد که دوید تا سرا پرده  حق

تا آسمان پر از نور , و پر از کوکب شب

یک وجب مانده تا آخر راه

-هر کسی، من نشود

من، هر کس نشوم -

داستان کی به آخر برسد تا همه بیدار شوند ؟

خواب هزاران ساله است ؟

 خدا را میپرستم و به من می گویند

که دیوانه شدم ...

این هیاهوی عجیبی ست

نقطه پشت غروب, فصل غریبی است

انگار هر جا که غربت زده است

رنگ دنیایی دگر است


آسمان می چرخد

می پرم از سر دیوار که پابوس تقدیرشده است

مینشینم لب حوض .. ماهی می خندد

 

فقط خدا می داند فردا چه شود؟

و جهان پایانش چه زمان است ؟

فقط خدا میداند

 

  • شاعر » الهه فاخته
  • تاریخ » 11 آبانماه 1391
  • کتاب شعر و شاید عشق یک 
  • شعر من هماهنم که منم 

کپی از متن,شعر و دلنوشته ها با ذکر اسم الهه فاخته امکان پذیر است .... از اینکه حق کپی رایت را رعایت میفرمایید بی نهایت سپاسگزارم♥ برچسب ها: کتاب شعر و شاید عشق 1 , شعرهای عارفانه الهه فاخته , شعر نو من هماهنم که هستم , اشعاری که باید خواند ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟