دلنوشته برای خوزستان
خوزستان آب ندارد
خوزستان، آب ندارد
ایران.... دلسوز.... ندارد
برای گفتن حقیقت شجاع باش
چرا که اگر حق.... گفته نشود
همه میبینند.. میشنوند اما.... ظالم میشوند
اگر حق را نگویی.... میشوی ظلم پذیر!
همدل باش با کسی که از جنس تو... است
برای اشکهایت، باران شوم .... کودک زیبا، آرام میگیری جانم؟
خدایا، آسمانت را بارانی کن..... تا ببارد بر ترکهای خشک خوزستان، که حقش نیست.... این بی آبی!
خدایا، چه کنم؟ من نه آسمانم، نه ابر، نه باران.... دستانم، و جيبم خالیست... چه کنم؟!
ای بینیاز..... دچار بی مهری از جنسِ یخ.... شده ایم... مانده ایم.... بباران آسمانت را
بباران بر خاکی که آب، را دریغش کرده اند و مردمان معصومی که تشنه سیرابی شده اند و دل زده از بی مهری بالاتر ها
تو که بالاتر هستی
بباران آسمانت را یارحمان
بباران آسمانت را بخشنده
یاحق
نویسنده : الهه فاخته