دلنوشته ای برای پروردگار مهربانم
چگونه تو را شکر گویم
نه فرشتگانت را صدا کردم و نه از شرایطم چیزی گفتم یا چیزی خواستم
فقط گفتم یاالله
و تو
معجزه های زندگیم را یکی پس از دیگری نشان دادی
این روزها اشک است که چشمانم را خیس میکند
دوباره به یاد آوردم واینبار تو را کنار خود دیدم
شکر
به اندازه ذرات آفرینشت شکر
متن کامل این دلنوشته را در ادامه با هم بخوانیم ♥
بارالها!
در سخت ترین روزها ولحظه های زندگی ام به نقطه ای رسیدم که همه رهایم کردند
حتی آنان که دوستم داشتند
اما
قط تو، تیماری روح زخمی مرا کردی
همان روزها به من ثابت شد تو تنها رفیق من هستی❤️
من فرمانده یک گردان بودم
وآن گردان، صدها فرشته بود که به یاری ام فرستاده بودی تا مطیع من شوند
یادم هست هرچه گفتم به آنی شد
چنان که در چشم من غم بود اما تنهایی نبود
چگونه تو را شکر گویم
نه فرشتگانت را صدا کردم و نه از شرایطم چیزی گفتم یا چیزی خواستم
فقط گفتم یاالله
و تو
معجزه های زندگیم را یکی پس از دیگری نشان دادی
حتی آنان که دوستم داشتند
اما
قط تو، تیماری روح زخمی مرا کردی
همان روزها به من ثابت شد تو تنها رفیق من هستی❤️
من فرمانده یک گردان بودم
وآن گردان، صدها فرشته بود که به یاری ام فرستاده بودی تا مطیع من شوند
یادم هست هرچه گفتم به آنی شد
چنان که در چشم من غم بود اما تنهایی نبود
چگونه تو را شکر گویم
نه فرشتگانت را صدا کردم و نه از شرایطم چیزی گفتم یا چیزی خواستم
فقط گفتم یاالله
و تو
معجزه های زندگیم را یکی پس از دیگری نشان دادی
این روزها اشک است که چشمانم را خیس میکند
دوباره به یاد آوردم واینبار تو را کنار خود دیدم
شکر
به اندازه ذرات آفرینشت شکر
ازتو ممنونم که به من میدهی، و یادم میدهی
از تو ممنونم
شکر ❤️❤️
- به قلم الهه فاخته
- آبان ماه 1399