آه تو نیستی و سهم من از تو
فقط .. گریه ... شده است !
سرم را روی بازویم می گذارم
صدای نبض دستم , انگار معجزه گر ست !
و مرا می برررررردبه رویای با تو بودن !
دستهایم را می گیری و تا مرز شب ,
روی زمین می خندیم و قه قهه می زنیم
میخواهم فقط تماشایت کنم
کسی داد میزند : میوه هزار !
می پرم از رویا و تمام بدنم سرد می شود
به خانه خلوتم که می نگرم , گریه ام می گیرد
دستانم را جلوی چشمانم می گیرم
آه تو نیستی و من منتظرم به شانه ام بزنی
آه تو نیستی و سهم من از تو
فقط .. گریه ... شده است !
الهه فاخته