رفیق شفیق
و هرچه شوق هست بخاطر حضور او در قلب است .
رگ حیات جان دوباره می گیرد و زندگی رنگ می بازد با به یاد آوردن یاد بزرگ مقدس الله .
چه خوب است نوشتن از برای او ، با یاد او .... درود بر خالق انسان .
می نویسم با چشمهای تو
آری چشمهای تو ، بهانه ای برای نوشتن هستند .
آسمان بی کران خدا انگار در چشمهای پا ک و شفاف تو معنا شده است .
ای رفیق شفیق بی آنکه بدانی دوستت دارم و قلبم با یاد چشمهای تو آرام میگیرد
- الهه فاخته
- رفیق شفیق
- کتاب عاشقانههایی ازجنسهمدردی
تعبیر یک خواب زیبا
اصل انسانیت
روزها می گذرد و تو خاطره هر شب و روزم شده ای ، با تو حرف می زنم آرام میگیرم ، در اوج خستگی صدایت می زنم ، پاسخت را میشنوم انگار تو از جانب خدا آمده ای تا آرامم کنی ولی ... ولی من بیتابی عجیبی دارم و احوال عجیبی ، عجیب بر این اصل که انگار تا بحال تجربه ای نداشته ام ، تجربه ی این احوال را ....!
دیشب آنقدر صدایت کردم که تمام افکار من را تا نیمه شب پر کردی و بعد از آن آرام آرام خوابیدم . باز هم احوالی داشتم انگار ... !
بگذار اتفاق بیافتد آنگاه می نویسم .
آه ، دیشب در پاسخ به سوالی که انگار مرا نگران کرده بود پاسخی دادی ! پاسخت بسیار روشنفکرانه بود .
یادم هست دو خط از ترجمه یکی از نویسندگان خیلی معروف بود ، دقیقا جمله را یادم نیست .
اما چیزی شبیه این بود : هر کسی می تواند گذشته ای داشته باشد اما آن را جبران کند مهم اصل انسانیت است که الان داری (عاری از هر نوع ، قوم و ملیت )
اصل انسانیت !
- نویسنده الهه فاخته
- کتاب عاشقانههایی ازجنس همدردی
- اصل انسانیت تعبیر یک خواب زیبا