الهه فاخته - مطالب ارسال شده توسط eajoorloo

loading...

الهه فاخته

الهه فاخته,شاعر و نویسنده و دکلماتور دارای کتابهای شعر,نویسنده کتاب دختر غمزده ونویسنده دلنوشته های عاشقانه و ..میباشد .تنها سایت رسمی است . الهه آجرلو

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 183 جمعه 05 آذر 1400 نظرات (0)

دلنوشته روزگار اینه 

آدمو درگیر دنیا میکنه 

به قلم الهه فاخته


گاهی وقت‌ها، انقدر دغدغه های روزمره زندگی فکرمو مشغول میکنه که فراموش میکنم، سکوت کنم

فراموش میکنم، خودم رو آروم کنم

این مشغولی ها از یه جهت خوبه، برای من که زندگی بسیار سختی داشتم، مشغول بودن بهم یاد آوری میکنه که زندگی در جریان است

خداروشکر میکنم که دوباره از خاکستر زاده شدم

اما....

« روزگار اینِ....

آدمو درگیر دنیا میکنه!

آدمو از خودش دور میکنه!

فکر به اینکه چی میشه، چیکار باید کنم!

فکر به اینکه تایمم رو چجوری مدیریت کنم که به کارهام برسم

گاهی شوق ها و هیجانات هم، آدمو از خودش دور میکنه

گاهی

لازمِ... یه چیزی بهانه بشه تا سکوت کنی

تا چنددقیقه چیزی نگی

درونت یه سکوت لازم داره، تا خودشو پیدا کنه

هربار... هر روز... حتی هفته ای یکبار!

به خودت بیا و خلوت کن

دیدن رقص سوختن عود

یا رقص شعله شمع

یا چشیدن یک فنجان قهوه دمی کف دار!

به تو میگه... این تو هستی

خودتو تنها نذار

دست خودت رو ول نکن

تو... فقط... خودتو داری 😉

دست خودتو ول نکن رفیق 😉

یاحق

#الهه_فاخته

@elahe_fakhteh



  • پاییز 1400
  • اینستاگرام الهه فاخته 
  • تلگرام الهه فاخته
  • الهه فاخته بازدید : 205 جمعه 05 آذر 1400 نظرات (0)

    این روزها به شدت دلتنگ شده ام 

    به قلم الهه فاخته


    این روزها به شدت دلتنگم

    دلتنگ آن دختر جوانی که رویایش تک رقمی شدن در دانشگاه بود و دوسال بعد چنان کاخ رویاهایش فرو ریخت که دیگر فراموشش کرد!

    دلتنگ دختری شدم که رویای المپیک را در سر میپروراند و یک روز.... بالهایش شکست و مجبور شد تمام رویاهایش را داخل 2 کوله پشتی بگذارد،یکی را به سطل زباله بیاندازد و دیگری را به راننده تاکسی ببخشد

    دلتنگ همان دختر جوانی شدم که بارها از صفر شروع کرد، کسی اشک هایش را ندید.. وسعی کرد هر طور شده روی پاهایش بایستد و ادامه دهد

    این روزها، دست آن دختر را گرفته ام،

    به او دلگرمی میدهم،

    او را به اندازه تمام بی آغوشی هایش، در آغوش گرفته ام و به او.... آفرین می‌گویم

    بخاطر تحملش، وصبرهایش در مصیبت ها و رنج هایش!

    این روزها، دوش به دوش آن دختر جوان وتنها راه میروم، حرف که نمیزند، اما کنارش هستم... شاید زخم هایش درمان شود

    راستش آن دختر، الگوی زندگی ام شده است

    آن دختر جوان، جوانی من است

    و این روزها، جوانی ام الگوی من شده است

    میخواهم دوباره پرواز کنم، دوباره قدرت بگیرم، دوباره عالی ترین خود باشم

    اینبار با پختگی ام....!!

    چون ققنوس... از خاکستر خود زاده شدم

    برمیخیزم

    الله، ناجی من است

    بر می‌خیزم و این‌بار بهتر از قبل... اوج میگیرم

    و به جوانی ام قول میدهم، تمامی زخم هایم را ترمیم می‌کنم...

    بهتر از قبل میدرخشم و جاودانگی ام را به رخ میکشم

    من بعد از این زندگی دوباره ای نخواهم داشت

    من... دوباره... آفرین خالقم را، خواهم شنید

    یاحق

    الهه فاخته


  • آذرماه 1400
  • اینستاگرام الهه فاخته 
  • تلگرام الهه فاخته
  • .

    پ. ن : دست جوانی ات را بگیر و مرهم زخم هایش باش و درمانش کن، به خودت، به خود قوی و پرتلاشت آفرین بگو... تو باید بهترین خودت باشی😉

    .


    الهه فاخته بازدید : 219 سه شنبه 27 مهر 1400 نظرات (0)


    نذار.... امیدت رو... ازت بگیرن



    دوستانه میگم....

    گاهی وقت‌ها، بعضی از اتفاقات، چنان مارو مچاله میکنه که یه حرف، یه کنایه، یه اتفاق دیگه.... باعث میشه امیدمون رو از دست بدیم

    وقتی امید به زندگی نباشه

    قدرتی برای ادامه دادن نداریم

    امید.... قدرت زندگی کردنِ

    .

    تسلیم حرف‌های دیگران نشو

    تسلیم شرایط نشو

    از آدم‌های حسود، دوری کن

    از آدم‌های بدخواه و هرچیزی که تو رو وسوسه کنه به ناامیدی، دوری کن

    .

    قوی باش....

    خودت رو بالا بکش

    کمی صبر لازمِ، کمی تحمل

    .

    یادت باشه، امید با آرزو فرق داره.. امید یعنی یه هدفی داری که با تلاش کردن، ميشه بهش رسید

    .

    امیدهای زندگیت، به حق باشه ان شاء الله... رفیق😉

    یاحق

    الهه فاخته

    الهه فاخته بازدید : 228 شنبه 24 مهر 1400 نظرات (0)

    بخشش و گذشت 

    دلنوشته ای که باید خوانده شود 



    ما همان آدمهایی هستیم که اگر نیازمندی را ببینیم چنان محبتمان را برایش خرج میکنیم که متوجه، اندازه اش نیستیم!
    این دنیا دنیای تعادل است....
    گاهی آنقدر به خوبی کردن اصرار میکنیم، که گرگ درون کسی را بیدار میکنیم
    گاهی انقدر به بدی کردن اصرار میکنیم، که ناگهان با قدرتی باورنکردنی، سر جای خود مینشینیم، گاهی هم باعث بدشدن دیگران میشویم
    قسمت تلخ ماجرا، نپذیرفتن است!
    مثلا تو را با آنچه هستی، زیر سوال میبرند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند!!!!
    توقع عفو قاتلی را دارند که جانی گرفته، جان انسانی را، نه حیوانی!
    انسانی که صاحب اختیار و قدرت تفکر است!!
    انسانی که با اجازه خدا، بلیط ورود به دنیا میگیرد و به خواست او هم، دنیا را ترک میکند
    چه حقی دارد جان دیگری را بگیرد؟
    مگر آنکه پیش از آن جانی را گرفته باشد
    در گرگ و میشِ درست و غلط مانده ایم!
    شیرینی زیادی، مگر دل را نمیزند؟
    هر چیزی را در ترازوی تعادل قرار بده
    محبت... به جا باشد... نباشد، طرف مقابل را به سمت بدی سوق میدهد
    گذشت... به جا باشد... نباشد، طرف مقابل در تکرار ظلم، اصرار میورزد
    حق یعنی درست!
    هرچیزی که اسم خوب بر آن زده اند، مطلقا خوب نیست
    پس مطلقا بخشش، مطلقا خوبی کردن...
    فقط و فقط برای خداست
    یاحق
    الهه فاخته


    @elahe_fakhteh
    پاییز 1400

    الهه فاخته بازدید : 419 جمعه 23 مهر 1400 نظرات (0)

    زندگی زیباست 

    زندگی ادامه دارد 

    دلنوشته



    زندگی ادامه دارد....
    با تمام غم ها، اشک ها، گلایه ها و فریادها....!
    با تمامی گرانی ها، نداشتن ها....!
    زندگی همین است دیگر.... زنده گیییی
    یک زنده بودن کش دار و ادامه دار
    اینقدر در لاک غم فرو بروی که چه؟
    کدام دلش برایت میسوزد... زندگی؟ زمان؟ عمر؟
    کم آوردی؟...
    همه یک روز کم می آورند، اصلا این اصلِ زندگی کردن است
    مگر میشود کودکی زمین نخورده، بدود؟
    این سختی ها، از پسش ادامه دادن ها، آدم را قوی میکند
    درد، رنگ میبازد.... و گاهی آنقدر بی رنگ میشود که اصلا به چشم نمی آید
    مثل همان خراش‌ها، کبودی‌ها و دردهایی که حتی یادت نمی آید کجا و چه وقت اتفاق افتاده؟
    خوش اخلاق که باشی... این روزها هم میگذرد!

    زندگی ادامه دارد....
    باید قوی باشی... ادامه دهی.... رسیدن به قله.. سرسختی میخواهد.... و یک آفرین... که دلگرمت کند برای ادامه دادن...
    آفرین... ادامه بده... غرق نشو... در غم غوطه ور نشو،  زندگی، زیباییهایش رابه رخ کشیده... سرت را بالا بگیر.. ببین!
    .
    قوی باش.. ادامه بده.. دلت را به آفررررین من، بند کن
    لبخند بزن
    نیمه تاریک درونت، پر از نور خواهد شد
    پر از حس زندگی..
    در پس همان دردها!
    نگذار غم، تلنبار شود.... بشود غصه... غمباد شود.. هر روز وهرشب خفه ات کند
    تو... فقط... خودت را داری و آفریننده ات را
    ادامه بده... آفرین...
    تو.... چه بخواهی، چه نخواهی زندگی ادامه دارد....
    یاحق
    الهه فاخته
    @elahe_fakhteh
    الهه فاخته بازدید : 503 چهارشنبه 21 مهر 1400 نظرات (0)

     کوهنوردی های من با آسمون خیلی آبی 

     یه جایی دنج، تو دل کوه
    یه کوه مثل بقیه کوه ها
    با همون آسمونِ خیلی آبی

    • وقتی پایینی میگی برم تا اون قله، برمیگیردم. به اون قله که رسیدی، میبینی اصلا راهی نیومدی! می‌بینی کللللی قله هست، حتی به راس قله هم برسی،. اونجا فقط تو عکسا دیده میشه . چیزی که میمونه، مسیری هست که طی کردی .... یعنی باید بچرخی مسیر پشتت رو نگاه کنی و یادت بیاد چقدر عرق ریختی، چند لیوان چای خوردی، چندتا موزیک گوش دادی، چندبار بند کتونیت باز شده و بستیش، چند نفر بهت خداقوت گفتن تا نیرو ت بیشتر بشه و برررری بالا، چندبار اسطوخودوس دیدی، چندبار زنبود دیدی، کفشدوزک دیدی
    •  وقتی اومدی خونه، خستگیت که در رفت تا چند روز سرخوشی، اما اگه دیگه نری کم کم یادت میره، کفشدوزک ها هم ویز ویز میکنن، سکوت رو شاید یادت بره!
    • اگر میخوای خودتو پیدا کنی، برو کوه. هرجا رسیدی مسیر رفته رو نگاه کن
    • پ. ن : اگر میخوای خدارو پیدا کنی، برو قله. فقط جلو رو ببین و آسمون رو، اصلا به عقب و آنچه رفته فکر نکن. به این فکر کن هرچی بری جلو، زیادی بزرگ نیست ولی خدا.... همیشه بزرگه چه از دور، چه از نزدیک 😉
    • یاحق
    • الهه فاخته
    • پاییز 1400

    الهه فاخته بازدید : 250 چهارشنبه 21 مهر 1400 نظرات (0)


    زمان میگذرد 

    فرصت ها را از دست نده



    زمان چیز عجیبیست !
    آنقدر عجول است که حتی نمی ایستد کمی با آن گپ بزنی!!
    مثل همان کودک پرانرژی و بازیگوشی که نمی‌خواهد به حرف بزرگ‌ترها گوش دهد
    یا شبیه همان موتور سواری که کلاه گذاشته و صدایی نمیشنود و میگازد و میرود و تو فقط صدایش را میشنوی!

    شاید هم شبیه ماشین‌هایی در اتوبان که محکوم به رفتن هستند و حق ایستادن ندارند!

    این زمان هرچه هست
    گاهی زخم ها را خوب میکند
    اما....
    فقط کافیست، یک لحظه متوقف شوی
    یا یک لحظه بایستی
    یا یک لحظه شک کنی و فرصت، مثل آن موتور سوار، چنان از دستت برود که فقط یادش برایت بماند
    گاهی یادش هم نمیماند و میگویی خوش شانس نبودی!
    زمان برای هیچ‌کس نمی ایستد
    فقط میرود... این خاصیت زمان است

    دخترم
    ( تو را دخترم صدا میزنم، چرا که وقتی میگویم دخترم، نه اینکه مادرت باشم بلکه تکه ای از جانم هستی)
    من ایستادم،
    تا نفس بگیرم
    دستی بر شانه ام نزد و دلگرمم نکرد از رفتن و ادامه دادن
    فکر کردم همیشه عالی و بی نظیر می مانم
    فکر کردم همیشه بی رقیب میمانم
    من فقط 4سال ایستادم
    اما... به اندازه ده سال عقب افتادم.. شاید هم بیشتر
    شاید اگر نمی ایستادم سکوی المپیک در تصرف من بود
    میتوانستم، با تمام بی عدالتی ها، بی انصافی ها، نامردی ها.. اگر فقط یک دست بر شانه ام میزد و دلگرمم میکرد
    خدابود، اما برای من بیست ساله، یک نفر لازم بود... فقط یک نفر... تا گاهی تلنگرم بزند
    و حالا به تو میگویم، همانطور که بارها گفته ام.. من هستم... دست من بر شانه هایت همیشه هست
    هرجالازم است پس گردنی ات میزنم
    هرجا لازم است آفرین میگویمت
    خواهرت میشوم... عزیزم میشوی
    به وقتش سخت گیرترین استاد دنیا میشوم
    میسازمت
    تو... فقط.. بخواه
    وبا تمام وجودت بخواه
    تلاش کن، تسلیم نشو.. خودت را باور کن، به من اعتماد کن
    خدا جای حق نشسته است
    میبیند، میشنود، خوبت را میخواهد
    معجزه میکند... معجزه میکند
    به اوج که برسی، چیزی بالاتر از تمام حس های دنیا را میچشی.. عمق آرامش به همراه لذتی وصف ناپذیر

    دخترم... تو بزرگ میشوی
    اما من.... من دیگر بزرگ تر از این نمیشوم
    اما من.... تا پایان عمر تو شاید نباشم!
    خودت را بالا بکش... چیزی را که من تجربه کردم را تجربه کن
    طعمش بی نظیر است
    خدا یارت باشد
    اگر از دلم کنده نشوی
    یاحق
    الهه آجورلو - فاخته
    @elaheajoorloo



    پ.ن: زماینکه اسم مستعارم را فاخته گذاشتم تمام نشانه ها دست به دست هم دادند که قطعا و یقینا این امضای هنری من باشد . امروز که این دلنوشته را مینوشتم فهمیدم چرا خدا میخواست من اسمم را فاخته بگذارم 

    افسانه ای هست که میگوید , فاخته مادر میوه درخت کنار را به جوجه اش میدهد و چون آن نمیتواند میوه را ببلعد , مادر فاخته از غم ناله میکند .... چون میخواهد لذتی که خود تجربه کرده , فرزند عزیزش هم تجربه کند . منتها فرق من با فاخته اینست که سعی میکنم تو را برای چشیدن این طعم آماده کنم تا در گلویت نماند , گرچه قبلا با لطف بیش از حد این مزه را به تو چشاندم اما انسان جایز الخطاست ! من هم یک انسانم 

    الهه فاخته بازدید : 171 شنبه 17 مهر 1400 نظرات (0)

    شعر نوشته خدایا تو عاشق تری


    عین مثل عرفان

    شین مثل شبیه

    قاف مثل قلب

    عشق یعنی ... عارفانه پای تو زانو زدن

    عشق یعنی .. عارفانه غصه ها را دور زدن

    عشق یعنی ... مدعی باشی عاشقی

    عشق یعنی ... بی دلیل دل بستن و بی دلیل ماندن

    عشق یعنی یک کمی عرفان بدانی

    خالقت را مدح گویی

    عشق یعنی بی نیازی

    پس من عاشقم یا او؟

    خدایا ...

    با این وجود

    عاشق تویی

    ما فقط شرمنده ایم

    یا حق

    الهه فاخته


    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر نوشت خدایا تو عاشق تری
    • شاعر الهه فاخته

    دو شعر نوشت درباره عشق,  در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 135 شنبه 17 مهر 1400 نظرات (0)


    شعرنوشت نیمه گم شده من تو کجایی


    نیمه گم شده من , تو کجایی؟

    من در این شهر شکستم

    من در این شهر .... پی عشق شکستم

    من در اینجا همه کارم شده عشق

    هر کسی آمد و رفت , یک زخم زد و تیکه قلب مرا کند و برد !!


    من در این شهر گرفتار شدم

    از بیرنگی دلهای بی خدا , سرد شدم

    من در مملکت خود چه غریبم

    وقتی هم زبانم , آمد و قلب مرا ساده فروخت

    به بهایی اندک


    من در این شهر غریبم , وقتی

    همزبانم , تهمت بیجا به تنم زد  .... و رفت


    بالهایم را بدهید , در قفس چیزی نیست

    پر پرواز ازین شهر قشنگ است

    دور باید شد ازین شهر

    که قهرمانش در سینه بجای دل خود , سنگ گذاشت

    یا حق

    الهه فاخته


    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر نیمه گم شده من
    • شاعر الهه فاخته
    الهه فاخته بازدید : 234 شنبه 17 مهر 1400 نظرات (0)

    سه شعر  واره کوتاه از کتاب شعرواره های سپید من

    به قلم الهه فاخته


    شعر کوتاه یادمان رفت بخندیم , یک عمر 


    مفلسی را دیدم

    در گوشه ای از راه نشسته

    بی دلیل می خندد

    من ز او‌ پرسیدم

    که چرا می خندی

    گفت من ز غمهای دلم می خندم

    این یک بهانه است بخندم، گاهی

    به خدا می گویم

    من و او می خندیم

    عمر گذشت

    یادمان رفت بخندیم .. ای دوست!

    یا حق

    الهه فاخته

    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر شماره 57
    • شاعر الهه فاخته

     اشعار شماره 62و 63 در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 150 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)


    شعرنوشته روح زخمی من 


    به آینه نگاه میکنم

    و به تمام قامت خسته ام

    انگار چیزی  درونم

    معصومانه نگاه میکند

    شاید روح زخمی ام باشد

    بعد از طوفان بی وجدانی آدمها

    آینه را بشکنم یا خود را در آغوش بگیرم؟

    یا حق

    الهه فاخته

    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر شماره 51
    • شاعر الهه فاخته

     اشعار شماره 52و 53 در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 172 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)


    شعرنوشته کوتاه عاشقانه 


    عاشقانه‌ها را باید بوسید و در گوشه قلبها ثبت کرد.

    تا قلبی که بوی عشق می‌دهد از قلبی که خوابیده است جدا شود.

    شاید یک روز برسد شهر بوی عاشقانه های پاک را بگیرد

    یا حق 

    الهه فاخته

    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر شماره 47
    • شاعر الهه فاخته

     اشعار شماره 49 و 50 در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 172 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)



    شعر کوتاه هر چه باداباد من خدا را دارم 


    آویزان بر بستر خویش

    همچو شاهی که ندارد کاخی

    می نویسم برگی از دلتنگی در خواب

    چشمهایم بسته

    می‌زنم فریاد

    هر چه بادا باد

    من خدا را دارم

    یا حق

    الهه فاخته


    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر شماره 42
    • شاعر الهه فاخته

     اشعار شماره 43 و 44 در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 171 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)


    شعر عشق جدایی نیست ای رفیق


    می زنم طرح تو را , روی دیوار اتاق 

    تا که شاید عاقبت پیدا شوی!

    عشق جدایی نیست ای رفیق! 

    گر جدا گشتی , عشق نیست 

    باید اکنون فکر کرد فکر کرد 

    گر نمی‌خواهی نخواه 

    لیکن آن کس که مداوا می کند 

    انگشت احساس تو است 

    روی قلب خسته‌ام 

    ای زمان با من مدارا می کنی؟

    بگذر از من , خسته هستم 

    یا حق 
    الهه فاخته
    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر شماره 36
    • شاعر الهه فاخته

     اشعار شماره 37 و 39  و 41 در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 222 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)



    شعر کوتاه غربت در وطن 


    چون قاصدکی حیران 

    می چرخم در باد 

    یک فراموشی مزمن 

    به جان خسته ام افتاد

    امروز چهارشنبه است یا پنج شنبه 

    دور می شوم از یاد 

    در فراموشی افکار 

    باز می گردم از رویا 

    وقتی در شهر خودت 

    می رود از یادت روزها 

    این یعنی غربتی در وطنی

    که برایش می دهی حتی جان

    یا حق

    الهه فاخته


    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر شماره 33
    • شاعر الهه فاخته

     اشعار شماره 34و 35 در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 181 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)



    شعر کوتاه خالق سلطان , به فریاد برس


    در حسرت دیدار تو آواره‌ترینم 

    شرم نکن از قصه عشقی که خریدار ندارد 

    این شهر, پر از آدمیانیست 

    که اگر قصه عشق ببینند 

    کاری بکنند , عاشق و معشوق زِ هم دور شوند

    در حسرت دیدار دو چشمت 

    شب و روز ندارم 

    خدا, خالق سلطان, به فریاد برس

    اینجا,جرم گنه کار فقط عاشقی و ساده دلی است 

    آهای خالق سلطان,به فریاد برس

    در این شهر,گناه,صادقی و ساده دلی ست

    آه به فریاد برس

    یا حق

    الهه فاخته


    • کتاب شعرواره های سپید من
    • شعر شماره 30
    • شاعر الهه فاخته

     اشعار شماره 31 و 32 در ادامه مطلب 

    الهه فاخته بازدید : 920 چهارشنبه 14 مهر 1400 نظرات (0)

    باید گاهی دست کشید ....

    از دویدن، تکرار کردن....

    باید گاهی ایستاد نفسی تازه کرد

    باید گاهی بخودمان بیاییم و بایستیم و سکوت کنیم و در سکوت خودمان را پیدا کنیم!

    این دویدن‌ها، آدم را از خودش دور می‌کند

    باید گاهی دست کشید 

    از همین چیزهای تکراری که هر روز , مدام, تکرار می‌شود و ما را از عمق خویش بیرون می آورد !

    مگر می‌شود بدون سکوت به آرامش رسید ؟

    مگر می‌شود بدون آرامش , خود را یافت ؟ خود را دید ... خود را شناخت !

    نه نمی‌شود ... نمی‌شود که نمی‌شود 

    چاره ای نیست ... بیا باهم شروع کنیم

    صدای نفس‌هایمان را بشماریم

    بعد صدای نفس هایمان را بشنویم ... عمیق‌تر .... عمیق‌تر .... عمیق‌تر .... عمییییییییییق .... تر 

    یا حق 

    الهه فاخته



    الهه فاخته بازدید : 242 پنجشنبه 01 مهر 1400 نظرات (0)

    معلولیت فقط محدودیت در جسم است .... مرا درک کن

    دلنوشته ای تقدیم به تمامی معلولان جهان


    روزی که فهمیدم شبیه دیگران نیستم , انگار دنیا به آخر رسیده بود ...

    نگاه های ترحم آمیز دیگران , مرا بارها در خود شکست و 

    من , حس کردم آخر دنیا , دقیقا همینجاست ...

     همین روزها بود که نور را یافتم .. 

    فهمیدم من هم حق حیات دارم

    یاحق 
    الهه فاخته


    برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید ...
    الهه فاخته بازدید : 185 پنجشنبه 18 شهریور 1400 نظرات (0)

    اولین جرقه عشق 

    عاشقانه ای برای مخاطب خاص



    عشق تو رو به خودم،  زمانی فهمیدم که اولین بار به من زنگ زدی! 

    سلامی که دادی، پر از انرژی و زیبایی بود

    به خودم گفتم یعنی به همه با این انرژی سلام میده؟

    به شب نکشید دوباره بهم زنگ زدی و من خندم گرفته بود

    روز بعدش زنگ زدی و حالمو پرسیدی

    برام یه عکس فرستادی، دستت زیر سرت بود و خوابت برده بود، گفتی دیشبم بود

    شاید توی خوابت منو دیدی که روز بعدش بهم زنگ زدی.... نمیدونم، ولی من اون‌روز خندم گرفت... گفتم اینقدری که داره بهم فکر میکنه حتما خوابمم دیده

    اون روزها، تو عاشق‌تر بودی.. عشق من به اندازه جنینی بود که فرصت رشد میخواست!

    اون روزا، همون روزای اول.... یه چی گفتی که هنوووز تو گوشمه

    گفتی : تا همیشه پشتتم، ازت حمایت میکنم... تنهات نمیذارم

    اون روز، توی دلم گفتم نیازی به حمایت کسی ندارم وقتی خدا هست

    اما.....

    بعدش یه چیزی شد.... قلبم شکست، شیشه صبرم شکست.... از خدا غافل شدم....

    اما.....

    الان، دوباره حالم خوب شده

    قلبم شفا گرفته

    انگار دوباره متولد شدم

    ارزش عشقت رو الان می‌فهمم

    کاش اون روزها... چی بگم

    عشق، زمان خودشو میخواد....شرایط میخواد، شاید جفتمون آماده نبودیم 

    آخه بعدش.... من زیاد خوابیدم تا به تو فکر نکنم و تو... ریش هات.... سفید شد


    میدونم تمام پیامهای منو میخونی. وقتی کمک میخوام غیرمستقیم کمکم میکنی، میدونم هنوز دعام میکنی

    به خوابم میای و آرومم میکنی

    من لحظه لحظه دارم با تو زندگی میکنم


    راستی چقدر شبیه هم شدیم!

    حرفامون، فکرامون، نگاهامون، تکه کلاممون....

    امشب.... یاد اون روز افتادم، روزی که تو رو برای عاشقی کم میدونستم ولی.... تو رفاقت برات کم نذاشتم

    خواستم بنویسم، چون میدونم میخونی

    خواستم در جریان باشی

    زمان، منو برای عشق واقعی داشتن، آماده کرد

    امشب بدجور دلم هواتو کرده

    تنها عشق من.... دلم برات تنگ شده

    😢

    خدایا به دلهای عاشقا، یه جور خاص کمک کن... اگر واقعی نیست، فراموش کنن.. اگر واقعیه.. بهم برسونشون

    آمین

    یاحق

    الهه فاخته

    @elahe_fakhteh

    تابستان 1400


    الهه فاخته بازدید : 212 پنجشنبه 18 شهریور 1400 نظرات (0)


    آدمهای مهربونی که همیشه از مهربونیتون ضربه میخورید اینو برای شما نوشتم 

    یاحق


    وقتی مهربونی می‌کنی و.... مهربونیتو نادیده می‌گیرن!

    وقتی هرکاری از دستت برمیاد، انجام می‌دی تا مبادا بخاطر سختیش، کنار بکشن و تو... میشی همدمشون تو روزهای سخت، میشی حامی.... تا ازش یه قهرمان بسازی و یه الماس ناب بتراشی تا به بهترین شکل ممکن بدرخشه...

    وقتی،  ارزش کارت رو نفهمن

    میرسی به نقطه ای که یهو میگی : چقدر دلم گرفته ☹️ گاهی وقت‌ها، نمیشه یه چیزایی رو واسه درد ودل به کسی گفت و... بحق که تنها میمونی! 

    اون وقت دلت می‌خواد، آسمون باز بشه.... یه راه پراز ستاره، مثل آبشار... سرازیر بشه سمت تو و.... خودتو بسپاری بهش

    تا تو رو به دل کهکشان ببره... یه جایی بالاتر از بالای ابرها!

    اون‌موقع فقط بگو : خدایا دلم رو سپردم بهت

    گاهی وقت‌ها بگو : یا رحمان!

    از همون شکافی که باز شده، نور وارد می‌شه، قلبت پر از نور میشه.... آروم میگیری.... بیشتر از قبل

    فقط چیزهایی که بهت گفتم یادت نره!

    یاحق

    #الهه_فاخته

    @elahe_fakhteh

    الهه فاخته درشبکه های مجازی

     


    دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

    تعداد صفحات : 27

    الهه فاخته
    Profile Pic


     به نام آرامش قلب ها

    عزت دست خداست

    زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


    سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


    در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

     

     الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


     

    من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
    سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

    می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


     پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

    شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

    یا حق 

    الهه فاخته



    اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟