آه, تو را چه شد ؟
چه روزها, در خیال خود تجسم حیات ساده ای کشیده ای
جسور بود , حر فهای حس تو !
نه از نبودنش , حسرتی کشیده ای
نه از بودنش , گذشته ای
تو را چه شد ؟
بسان کودکی که تازه از کنار مادرش,
روی فرش کهنه ای نشسته است
و تمام عاشقانه های او , در یک مداد ساده است
که روی برگه ای سپید خط خطی کند, از فکر خالی اش
تو را چه شد ؟!
تبسم نگاه پاک تو کجاست ؟
چه چیز
تو را از میان دست های لحظه ها برون کشیده است ؟
یعنی, دل شکسته بی جواب مانده است ؟
چه قدر سخت گذشت ... لحظه های خط خطی
- 1394/1/9
- الهه فاخته
- دفتر۱۳۹۴
- شعر سپید کوتاه شماره 6