شعر سپید شماره 36
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
1394/02/13
فانوس به دست می گیرم
در جنگل تاریک به دنبال صدایی می گردم
صدایی که مدام میگرید !
انگار گم شده است ... !!!!
هر شب , بعد از رفتن سرخی شمس
صدای گریه ای می آید
فانوس به دست , راه جنگل می گیرم
آ نقدر میروم تا صدا از نفس می افتد
تاریک است .... گم شده ام !؟
و فقط نور ماه , میتابد
با گم شدن گم شده ای , گمشده ام
اگر خلاصی یابم , قول میدهم
تا راه جنگل را مثل کف دست نشناسم
در پی گمشده ای در جنگل , فانوس نگیرم چون ناجی
باید اول ...
راه خود را بشناسم !
شاعر الهه فاخته