اشعار و دلنوشته های الهه فاخته - 13

loading...

الهه فاخته

اشعار و دلنوشته های الهه فاخته

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 259 چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر تلنگر درباره قضاوت رفتار دیگران 

شاعر الهه فاخته 

برگرفته از قرآن کریم 

 

حکم آخر از اوست

قاضي اوست

ما چرا قاضي رفتار خلايق شده ايم؟

ما چرا قاضي خود نشديم؟

به خود آييم و نصيحت شنويم

که اگر حکم دهد راه فراري از آن نيست

قاضي خود بشويم

که اگر نوبت حکم آخر برسد

رحمي نيست

بخشش نيست 

به خود آييم و نگوييم که نيست

شاعر الهه فاخته 

سوره نمل

شعر تلنگر

الهه فاخته بازدید : 575 چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر تلنگر به خودت بیا 

شاعر الهه فاخته

 

مرده اي نشنود از بحث ،کلامي

کور هم نشود راست به راهي

هر کس که نخواهد،

 نتواني که به راهش بتواني

هر کس که شنيد، خواست!

تسليم الاه اند ، ولي

گاه بايد که تلنگر بخورند

 

مبادا که تکذيب کني

يا بگويي که نگفتي چنين است و

    چنان خواهد شد

ما گفتيم که به خود آيي و آخر نهراسي

سوره نمل 

شاعر الهه فاخته

شعر تلنگر

الهه فاخته بازدید : 175 سه شنبه 10 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

سوگند به روز وقتی نور می‌گیرد 

و به شب وقتی آرام می‌گیرد

که من نه تو را رها کرده‌ام

و نه با تو دشمنی کرده‌ام. (ضحی۱-۳)

 

افسوس که هرکسی را به سوی تو فرستادم

تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم

او را به سخره گرفتی. (یس۳۰)

 

و با خشم رفتی و فکر کردی نمی‌توانم

زندگی را بر تو تنگ گیرم. (انبیا۸۷)

خدا تو را می خواند ایمان تو چیست

 

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند

و چشمهایت از وحشت فرورفتند

و قلبت توی گلویت آمد و تمام وجودت لرزید

گفتم کمک‌هایم در راه است

و چشم دوختم ببینم که باورم می‌کنی

اما به من گمان بردی، چه گمان‌هایی. (احزاب۱۰)

 

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد 

پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی

و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری

پس من به سوی تو بازگشتم

تا تو نیز به سوی من بازگردی

که من مهربان‌ترینم در بازگشتن و توبه کردن(توبه۱۱۸)

 

وقتی در تاریکی‌ها مرا به زاری خواندی

که اگر تو را برهانم با من می‌مانی

تو را از اندوه رهانیدم

اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام۶۳و۶۴)

 

این عادت دیرینه‌ات بوده است

هرگاه که خوشحالت کردم

از من روی گرداندی و رویت را آن طرفی کردی

و هر وقت سختی به تو رسید

از من ناامید شده‌ای. (اسرا۸۳)

 

غیر از من چه کسی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف۵۹)

 

مرا به یاد می‌آوری؟

من همانم که بادها را می‌فرستم

تا ابرها را در آسمان پهن کنند

و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می‌کنم

تا قطره‌های باران از خلال آن‌ها بیرون آید

و به خواست من به تو اصابت کند

تا تو فقط لبخند بزنی

و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران

نا امیدی تو را پوشانده بود.(روم۴۸و۴۹)

 

من همانم که در شب

روحت را در خواب به تمامی بازمی‌ستانم

تا به آن آرامش دهم

و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی‌انگیزانم

و تا مرگت که به سویم بازگردی

به این کار ادامه می‌دهم. (انعام۶۰)

 

من همانم که وقتی می‌ترسی

به تو امنیت می‌دهم (قریش۳)

 

پس برگرد! به سمت من مطمئن برگرد!

تا یک بار دیگر با هم باشیم. (فجر۲۸و۲۹)

 

💚[قرآن کریم - به ترجمه و تفسیر الهی قمشه‌ای]💚

الهه فاخته بازدید : 175 سه شنبه 10 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر نو تلنگر

شاعر الهه فاخته 

برگرفته از قرآن کریم

 

ما که اینقدر به کار دیگران فکر می کنیم

کمی هم به کار خودمان فکر کنیم

 

تلنگر

برای کسانیست که امید به خوب شدن

در آنها وجود دارند

نه کسانیکه هرگز خوب نمی شوند

 

بجای شمردن گناه دیگران

گناه های خودت را بشمار

و برای خوب شدن 

و خوب نگه داشتن قلبت 

تلاش کن

وقت تنگ است!

 

 شعر تلنگر

الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 293 دوشنبه 09 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر نو درباره کعبه 

شاعر الهه فاخته

 

به خدایم گفتم که چرا خاموشی

در پریشانی احوال خدایی دارم

گفت:

من به آن رازی که تو نمیدانی و من میدانم

لب فروبستم و خاموش شدم

گفتم چیست ؟ هیچ نگفت

اما گفت: بگذر از راز

کعبه اینجاست که من باشم و تو

کعبه اینجاست مسلمان که تو آوارش کردی

 

کعبه این دل بود که

گمان کردی نیست خدایی در آن

تو شکستی دل را ...

کعبه کجاست؟! .

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 3 - شعر کعبه

الهه فاخته بازدید : 200 دوشنبه 09 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر نو درباره ماه دی 

شاعر الهه فاخته

 

دی ماهم☃❄️

گرچه سردم اما یکرنگم !🌬

سردی من از من نیست

خالقم میخواهد بنماید من را سرد

سرنوشتم این نیست

گر خانه های دلتان گرم شود🔥

خاطرات گرم شود🔥

و به یک لبخند🙂

قلب خسته یک زن بتپد👸

و به یک دست, روح زخمی یک مرد آرام بگیرد🤴

سردی نیست

آهای دختر گیسو بلند , بیا یلدا

آمدنم را فریاد بزن💃

آمدم که تلنگر بزنم💗💓

 

گرچه ماه سردم لیک...

دلت سرد مباد

و چه گرمایی بالاتر از عشق!❣

عاشق باش!💕

 

دی ماه

الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 257 دوشنبه 09 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر نو عاقل دیوانه 

شاعر الهه فاخته 

 

عاقلان دیوانه گشتند از زنجیر ندانم کاری انسان !

که آویزان به پایش, می‌رود لنگان

دلی سنگی و چشمی کور دارند

نمی‌بینند به ظلم خود گرفتارند !

 

در شکار آهوان خسته جان‌ها

عاقبت پیروز می‌گردند

 مردمان یاوه فکر کوتاه دنیا

 

این چه توفیریست از روزگار آدمی ؟!

هر کس با کسی نگوید حرف یاوه , عاقبت دیوانه است

خود نمی‌دانند چه می‌گویند ولی

با ندانم کاری خود, ریشه‌های اصل خود را آتش می‌زنند

ای فاخته , سخت نگیر .... تو هم عاقلِ دیوانه ای !

 

  • الهه فاخته
  • کتاب شعر فاخته 
  • شعر شماره 11
الهه فاخته بازدید : 1117 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

دلنوشته ها و اشعار و دکلمه ها درباره پاییز 

در این پست تمامی شعر ها و دلنوشته ها درباره خزان نوشته شده است 

ادامه مطلب را دنبال کنید عزیزانم 

 

 

دلنوشته پاییز سال 1397

 

پاییز در آخرین روزهای خود از باران هایت دست نمیکشی!

چه کسی منکر میشود تو تا آخرین روز هم زیبا بارانت زیباست و هم ذاتت❤

به قلم الهه فاخته

روز بارانی زیبایتان ماندگار🍁🍂🍃

 

 

شعر درباره پاییز 

 

چه کسی می گوید پاییز غم است؟

چه کسی می گوید زرد و سرخ رنگ غم است؟

پاییز پر از احساس است

پاییز پر از باران است

باران پیوسته و نم نم ، بسان لالایی در شب ، یا زمزمه عاشقانه در روز

 

پاییز شاید ، زندگی دوباره انسانیست که عاشق بوده و به معشوق نرسیده!

آن گاه که شروع خواهد شد

رنگ رنگی، رقصان میپیچد مقابل هر چشم

میلرزاند قلبها را 

انگار عاشقی برای معشوقش میخواند شعر!

 

پاییز فصل رها شدن احساس است

خشک شدن منطق به زیر پای قلب!

و لذت خش خش از برگهای زرد!

 

پاییز مرا بنگر ! که چگونه عاشقانه منتظرت هستم

تا با هم

عاشقی کنیم فصلی!

دلم از رنگ هایت میلرزد

عجب شوری داری پاییز !

پاییزتان زیبا🍂🍁🍂🍁🍁🍁🍂

الهه فاخته

۳۱ شهریور ۱۳۹۷

یا حق

 

دانلود دکلمه و  بقیه اشعار و دلنوشته های پاییزی را در ادامه مطلب بخوانید ....

الهه فاخته بازدید : 265 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر  نو قایق کاغذی 

شاعر الهه فاخته 

 

قایق کاغذی .... روی فرش

 

فرش .... بدون تبسم , سرد و بی روح

روی کف سنگی خانه ام , قایقی کاغذیست ...

میخواهد .. تن , به آواز دریا سپارد !

 

بیچاره .... قایق کاغذی !!

فکر میکند بزرگ است , مهم است ؟

در یک لیوان آب , غرق میشود ... قایق کاغذی !

) بدون ناخدا , ساکن

لحظه ها , بدون ناخدا .... ساکنند ! (

همیشه کسی هست که هل میدهد قایق زندگی را

کسی که تهی نیست !

کسی که عزیز است , عزیز خداوند

 

قایق کاغذی ... روی فرش

و فرش ... خوابیده است و من

فوت می کنم , قایق کاغذی را روی فرش ...

 

  • 1394/2/12
  • الهه فاخته
  • دفترشعر۱۳۹۴
  • شعر نو قایق کاغذی شماره 33
الهه فاخته بازدید : 259 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

دوست داشتن که عیب نیست بابا جان. دوست داشتن دلِ آدم را روشن می‌کند. اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می‌کند.

اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آماده دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای دنیا هستی. دلِ آدم عین یک باغچه پر از غنچه است، اگر با محبت غنچه‌ها را آب دادی باز می‌شوند، اگر نفرت ورزیدی، غنچه‌ها پلاسیده می‌شوند

 

سووشون

سیمین دانشور

 

الهه فاخته بازدید : 204 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

شعر دختر قالی باف 

شاعر الهه فاخته 

 

دخترک قالی می بافت

هر رجی را که می بافت به آواز بلندی می خواند

 (غزلی رویایی از عشق ! )

دخترک نخهای گره خورده را, شانه می زد

هر رج, از رج دیگر ... زیباتر

من از او پرسیدم :

شاهزاده رویاهایت در خواب است

آخر عشق کجاست ای جانم ؟

گفت : عشق ...

قدرتمند ترین نیروی جهان است !

که نمیفهمم, انگشتانم تاول زده است

کمرم درد دارد و پاهایم بی حس است

نان شب, شام است و امیدم بافتن این قالیست !

تا که شاید زیر پایی افتد ,

خانه ای را از بوی عشقی که من

به تک تک گلهایش بخشیدم.. لبریز کند !

دخترک گفت :

فکر کن , فردا روز مرگ تو است

هر کسی خوبی کرد, ببوس

 

هر کسی بد کرد ,

بخشش کن حتی به قیمت گریه کردن چشمانت !

اما از خودت هرگز نگذر !

چه کسی می داند .... فردا, از کجا می آید ؟!

 

  • 1394/1/9
  • شاعر الهه فاخته
  • دفتر شاعر 1394
  • شعر نو شماره 5
الهه فاخته بازدید : 157 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

نمیدانم چرا مردم به شدت شیفته خود شده اند!

همه کارشان درست است و کار بقیه غلط!

به جان اشتباه کوچک بقیه افتاده اند و

اشتباه بزرگ خودشان ، کوچک!

فراموش می کنند آدم قبلی و 

ناسپاس آدم فعلی شده اند

برود یادشان می افتد که از دست داده اند!

 

انگار کل دنیا بهشت شده است و جهنم اینجاست!

اسیر حرف های غلط بی ریشه ای شده اند

که دامن غیرت و ناموس را آتش زده است

 

نمیدانم این وضع تا کی؟

دهانشان بسته نمیشود انگار!

بکنی حرف میزنند نکنی تهمت!

درکی از قرآن ندارند و همگی حافظ قرآن شده اند!

همه حرف ها پر از ای کاش و آرزوهای زودگذر است!

همگی دکترا دارند!

 

راستی،چقدر زود قضاوت کرده و محکوم می کنند!

این روزها با یک اشتباه کوچک گردنت میزنند و 

اشتباه بزرگ انگار بی عاریست

نه انگار که اختلاس شده است!

 

چرا نمیپرسند فلان حرف منبعش معتمد است؟

مثل خر .. درست بگویی یا غلط جواب نه سکوت است و درست

فقط عرعر پی در پی!

 

همه حامی حقوق بشر شده اند 

برای عادت روزه می گیرند و آن سر شهر

کودکی سه روز است که افطارش آب است!

 

تا ببینند و بشنوند نظری دهند اما

سکوت داشتن هم نشانه ای از فهم و ادب است!

 

از خودم شروع می کنم، سکوت کردن را ! کمی فکر کردن ، تحقیق و سپس اگر که لازم بود

بلند میشوم طرف حق میگیرم

اما

اگر حس کنم قضاوتش با من نیست یا سخت است

به زمان میسپارم و سکوت میکنم

 

مگر حرف زدن.نظر دادن اجبار است؟

گاهی دهان ذهن و احساس را ببند ، آری

نصف بیشتر دردسر از احساس است

یعنی

فکر نکرده زود آتشی شویم و به جان بقیه قمه بزنیم!

 

چقدر کم تحمل و کم صبر 

آه این نسل جدید است نه میترسد و نه شاد است!

تربیت نشدند. نکن .نرو نشنیده و هار شده اند.

 

کمی به روز شویم !

کتاب بخوانیم و فکر کنیم

الکی نترسیم سیلی مادر نیست

بشین بتمرگ دیگر نیست 

بزرگ شده ایم.

فکر کنیم تا درک کنیم خوب را از بد!

غرق نشویم در هر چیز ! افراط گر شده ایم؟

طرفدار حقوق حیوانات و بشر شده ایم؟

منتظر یک حرف.یک اتفاق ساده و خرد 

تا بگوییم نه غلط است این نیست

منبع انرژی منفی !

کلامی برای تخلیه تنش های روزانه!

چرا اینجاااا؟

تمااام دنیا میبینند ، مسلمانید که لخت شده اید؟

 

چرا ناسپاس شده اید؟ 

اصلا تشکر کردن بلدید؟

 

خدا برس به داد مردم بینا

کورها، اینجا خفت گیر شده اند و بسیارند

 

بیچاره بینایی که میان کوران گیر افتاده و بی چاره است!

رفتن چاره نبوده و نیست

وقتی عاشق خاک وطن شده ام

این پیر پر افتخار باید یکبار بسوزد و از نو زاده شود!

 

یا حق!

الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 221 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

آه, تو را چه شد ؟

چه روزها, در خیال خود تجسم حیات ساده ای کشیده ای

جسور بود , حر فهای حس تو !

نه از نبودنش , حسرتی کشیده ای

نه از بودنش , گذشته ای

 

تو را چه شد ؟

بسان کودکی که تازه از کنار مادرش,

روی فرش کهنه ای نشسته است

و تمام عاشقانه های او , در یک مداد ساده است

که روی برگه ای سپید خط خطی کند, از فکر خالی اش

 

تو را چه شد ؟!

تبسم نگاه پاک تو کجاست ؟

 

چه چیز

تو را از میان دست های لحظه ها برون کشیده است ؟

یعنی, دل شکسته بی جواب مانده است ؟

چه قدر سخت گذشت ... لحظه های خط خطی

 

  • 1394/1/9
  • الهه فاخته
  • دفتر۱۳۹۴
  • شعر سپید کوتاه شماره 6
الهه فاخته بازدید : 167 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

باز صبح شد و از تو خبری نیست که نیست

انگار که مُردم و در این برزخ پوچ

مجبور به ماندن شده ام

 

هر شب به امید وصالت 

غرق رویای تو هستم

اما

صبح باز همان است که همان است

تنگ است دیوارهای اتاقم 

وقتی که نباشی

پس 

این آتش دوری چه فرق با آتش دوزخ؟

ای جان ، ای جان و جهانم

یک لحظه نباشی انگار بودن به جهانم

حرام است حرام است حرام

الهه فاخته

20 آبان ماه ۱۳۹۷

الهه فاخته بازدید : 1044 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

به حباب نگران لب يک رود قسم، و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذشت،

غصه هم ميگذرد،

آنچناني که فقط خاطره اي خواهدماند..

لحظه ها عريانند.

به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!

زندگی ذره كاهیست،

كه كوهش كردیم،

زندگی نام نکویی ست،

كه خارش كردیم،

زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،

زندگی نیست بجزدیدن یار

زندگی نیست بجزعشق،

بجزحرف محبت به كسی،

ورنه هرخاروخسی،

زندگی كرده بسی،

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.

سهراب سپهری

الهه فاخته بازدید : 190 یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

گاهی

باید بلند شد .. حرکت کرد

دستی به سر و روی اتاقهای خاک گرفته کشید

تا هویدا شود

مهربانی اجسام!

که زیر خرمن ها خاک خوابیده اند,

 

آرام ... گاهی باید آرامش از اجسام غبار گرفته ,گرفت

 

الهه فاخته 

کتاب شعر گاهی 

گاهی 25

elahe_fakhteh بازدید : 545 یکشنبه 01 اردیبهشت 1398 نظرات (2)

داستان عشق با دکلمه

نویسنده الهه فاخته

این داستان از  کتاب عاشقانه هایی از جنس همدردی که دارای مجوز ارشاد است انتخاب شده است 

 

تقدیم به تمامی شما عزیزان ♥

 

یک روز در خانه دلم نشسته بودم . با یک خرمن اخم . با کلی گلایه از خدا . ناگهان در خانه دلم را زدند من که عادت داشتم در را همیشه بازکنم به روی همه و همه چیز ناگهان صورت معصوم کودکی را دیدم .

 

گفتم :

نامت چیست و چه میخواهی ؟ گفت عشق...! ترسیدم . نه از اسمش از صورت معصومش اینکه چه میخواهد .

گفت :راهم بده جایم بده هر جایی که رفتم مرا ازخود راندند . اشک در چشمانم حلقه زد اخمم به آه تبدیل گفتم من در کلبه درویشی خویش فقط نان خشک دارم برو خدا روزی ات را جای دیگر حواله کند .

گفت در را نبند من آمدم که پیش تو باشم . هرجایی نمیتوانم بروم . 

 

بقیه داستان عشق به همراه دکلمه mp3  را در ادامه مطلب بخوانید  


elahe_fakhteh بازدید : 176 شنبه 31 فروردین 1398 نظرات (0)

سال ها به دنبال عشق گشتم 

عاقبت عشق را در خودم یافتم و در قلبم 

کاری ندارم به اینکه تو هستی !

در بالاترین سطح هستی یا در پایین ترین سطح

 

من تو را انتخاب کرده ام 

من تو را برای عشق ورزیدن 

برای عاشقانه هایم انتخاب کرده ام 

عشق مرا ببین و بدیهایم را باور نکن!

الهه فاخته

عاشقانه 22

elahe_fakhteh بازدید : 147 شنبه 31 فروردین 1398 نظرات (0)

شعر زیبای همدم ناجنس 

درباره اسرار هر دل 

شاعر الهه فاخته

 

 گفتم : ای زیبای من رحم کن بر دلم
گفت : دل فروشی, دل‌فریبی , اطمینان چه سود ؟

گفتمش : بنشین , بگویم رازدل
گفت :" طعم غربت را نمی‌دانی, تو تنها نیستی !

شاپرک بر ناز گل خوابیده است
طعم تیغ خار صحرا را نمی‌داند هنوز
در میان آشوب دل‌های بی‌قرار
بی‌تحرک بودن, قصه ای بی‌باور است !

تو دلم دیدی و من درد غربت دیده ام
تا که غربت را نفهمی  بی‌گمان از دلم چیزی ندانی مهربان !" فاخته درد غربت را نداند
( درد غربت ... درد من نیست ! )


هر کسی از جنس خود , اسرار گفت
هر کسی راهی رود .. از دیگری راهش جداست

این‌چه دنیای عجیبیست
هر کسی یک‌راه دارد از راه یک‌دیگر .. سواست !

  • نویسنده الهه فاخته 
  • شعر همدم ناجنس
  • کتاب شعر فاخته

 

elahe_fakhteh بازدید : 180 شنبه 31 فروردین 1398 نظرات (0)

 

شعر سپید من به لبخند تو جان می گیرم

از کتاب شعر صدای حق 

 

شاعر الهه فاخته


پنجره تنهاست

فکر پر می گیرد از بِستر ذهن

رخنه می اندازد در چِشم

باشد که نگاهی چَشم اندوه مرا می بیند

باشد که صدایم در سکوت قهوه ای چشمانم

میجنبد

من که دوستت دارم از تو دورم

من صدایم خاموش است

رنگ چشمان مرا می بینی و از من دوری؟

اسم شعرم را هر چه می خواهی بگذار

من از دوری تو تنهایم .

دیشب

خاطراتت را چیدم از آنچه گذشت

خندیدم

یاد لبخند تو من را خندانید

آه ... جمله ام را تو بساز

من که اینجا طلب وصل تو را می خواهم

ساحری آمد و لبخندم دزدید

خاموش شدم

در کجا سفره خاطره ام را چینم ؟

نان و آبم شده ای , می فهمی؟

من نه به تنهایی خویش

بل به احساس درونم

شوق دیدار تو را می جویم, می فهمی؟

خاطراتم شده ای, می فهمی؟

باشد تو بخند

من به لبخند تو جان می گیرم

من به لبخند تو جان می گیرم

 

  • دوشنبه : 24 / 8/ 1389
  • شاعر الهه فاخته 
  • کتاب شعر صدای حق
الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

تعداد صفحات : 14

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟