اشعار غمگین الهه فاخته

loading...

الهه فاخته

جدیدترین شعرهای غمگین عاشقانه و کوتاه زیبا با موضوع : دلتنگی و تنهایی، جدایی و سوزناک، اشعار کوتاه عاشقانه و غمگین قشنگ و رمانتیک،شعر عاشقانه غمگین، شعر عاشقانه کوتاه جدایی، شعر عاشقانه تنهایی و جدایی

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 123 شنبه 17 مهر 1400 نظرات (0)


شعرنوشت نیمه گم شده من تو کجایی


نیمه گم شده من , تو کجایی؟

من در این شهر شکستم

من در این شهر .... پی عشق شکستم

من در اینجا همه کارم شده عشق

هر کسی آمد و رفت , یک زخم زد و تیکه قلب مرا کند و برد !!


من در این شهر گرفتار شدم

از بیرنگی دلهای بی خدا , سرد شدم

من در مملکت خود چه غریبم

وقتی هم زبانم , آمد و قلب مرا ساده فروخت

به بهایی اندک


من در این شهر غریبم , وقتی

همزبانم , تهمت بیجا به تنم زد  .... و رفت


بالهایم را بدهید , در قفس چیزی نیست

پر پرواز ازین شهر قشنگ است

دور باید شد ازین شهر

که قهرمانش در سینه بجای دل خود , سنگ گذاشت

یا حق

الهه فاخته


  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر نیمه گم شده من
  • شاعر الهه فاخته
الهه فاخته بازدید : 215 شنبه 17 مهر 1400 نظرات (0)

سه شعر  واره کوتاه از کتاب شعرواره های سپید من

به قلم الهه فاخته


شعر کوتاه یادمان رفت بخندیم , یک عمر 


مفلسی را دیدم

در گوشه ای از راه نشسته

بی دلیل می خندد

من ز او‌ پرسیدم

که چرا می خندی

گفت من ز غمهای دلم می خندم

این یک بهانه است بخندم، گاهی

به خدا می گویم

من و او می خندیم

عمر گذشت

یادمان رفت بخندیم .. ای دوست!

یا حق

الهه فاخته

  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 57
  • شاعر الهه فاخته

 اشعار شماره 62و 63 در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 137 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)


شعرنوشته روح زخمی من 


به آینه نگاه میکنم

و به تمام قامت خسته ام

انگار چیزی  درونم

معصومانه نگاه میکند

شاید روح زخمی ام باشد

بعد از طوفان بی وجدانی آدمها

آینه را بشکنم یا خود را در آغوش بگیرم؟

یا حق

الهه فاخته

  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 51
  • شاعر الهه فاخته

 اشعار شماره 52و 53 در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 145 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)


شعرنوشته کوتاه عاشقانه 


عاشقانه‌ها را باید بوسید و در گوشه قلبها ثبت کرد.

تا قلبی که بوی عشق می‌دهد از قلبی که خوابیده است جدا شود.

شاید یک روز برسد شهر بوی عاشقانه های پاک را بگیرد

یا حق 

الهه فاخته

  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 47
  • شاعر الهه فاخته

 اشعار شماره 49 و 50 در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 153 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)



شعر کوتاه هر چه باداباد من خدا را دارم 


آویزان بر بستر خویش

همچو شاهی که ندارد کاخی

می نویسم برگی از دلتنگی در خواب

چشمهایم بسته

می‌زنم فریاد

هر چه بادا باد

من خدا را دارم

یا حق

الهه فاخته


  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 42
  • شاعر الهه فاخته

 اشعار شماره 43 و 44 در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 145 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)


شعر عشق جدایی نیست ای رفیق


می زنم طرح تو را , روی دیوار اتاق 

تا که شاید عاقبت پیدا شوی!

عشق جدایی نیست ای رفیق! 

گر جدا گشتی , عشق نیست 

باید اکنون فکر کرد فکر کرد 

گر نمی‌خواهی نخواه 

لیکن آن کس که مداوا می کند 

انگشت احساس تو است 

روی قلب خسته‌ام 

ای زمان با من مدارا می کنی؟

بگذر از من , خسته هستم 

یا حق 
الهه فاخته
  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 36
  • شاعر الهه فاخته

 اشعار شماره 37 و 39  و 41 در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 191 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)



شعر کوتاه غربت در وطن 


چون قاصدکی حیران 

می چرخم در باد 

یک فراموشی مزمن 

به جان خسته ام افتاد

امروز چهارشنبه است یا پنج شنبه 

دور می شوم از یاد 

در فراموشی افکار 

باز می گردم از رویا 

وقتی در شهر خودت 

می رود از یادت روزها 

این یعنی غربتی در وطنی

که برایش می دهی حتی جان

یا حق

الهه فاخته


  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 33
  • شاعر الهه فاخته

 اشعار شماره 34و 35 در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 163 جمعه 16 مهر 1400 نظرات (0)



شعر کوتاه خالق سلطان , به فریاد برس


در حسرت دیدار تو آواره‌ترینم 

شرم نکن از قصه عشقی که خریدار ندارد 

این شهر, پر از آدمیانیست 

که اگر قصه عشق ببینند 

کاری بکنند , عاشق و معشوق زِ هم دور شوند

در حسرت دیدار دو چشمت 

شب و روز ندارم 

خدا, خالق سلطان, به فریاد برس

اینجا,جرم گنه کار فقط عاشقی و ساده دلی است 

آهای خالق سلطان,به فریاد برس

در این شهر,گناه,صادقی و ساده دلی ست

آه به فریاد برس

یا حق

الهه فاخته


  • کتاب شعرواره های سپید من
  • شعر شماره 30
  • شاعر الهه فاخته

 اشعار شماره 31 و 32 در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 197 پنجشنبه 28 فروردین 1399 نظرات (1)

شعر خوشبختی را از من نگیر

شعرنوشت الهه فاخته

 

مرا در این خاک تنها مگذار و برو

مرا هرگز ترک نکن 

چراکه من سالهای پر غمی داشته ام

زندگی بر من بسیار سخت گذشته است


مرا تنها به حال خویشتن رها نکن ای جان و جهان من

دیگر نمی توانم بدون تو زندگی کنم

نه پرواز می خواهم و نه غرق شدن در لذت دنیا

من تو را می خواهم که کنارم بمانی و 

این روزگار سخت, سختی اش بر من آسان شود با تو

تو همراه باش , دیگر تحمل ندارم که بشکنم

 

عزیز از دست رفته

سعادت رفته

خوشبختی دمادم را بدون تو چگونه تجربه کنم

آیا برزخ زیباست که مرا می گذاری و می روی؟

گرچه خدا هست البته که هست ولی

با تو بودن سعادت است 

آرامش است و لذت است

تو را برای خوشبختی ام صدا میکنم

نرو

نرو , بمان عزیز من

بخاطر قلب خسته ام نرو

یا حق

  • الهه فاخته
  • آخرین روزهای فروردین 1399
  • شعر خوشبختی را از من نگیر
الهه فاخته بازدید : 167 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر زیبایی درباره اینکه چی میشه دل میشکنه

کتاب شعر جونی جونی یار جونی

 

شاعر الهه فاخته

گاهی وقتا دلتو بگیر تو دستات

نذاز آدما بفهمن که چه قد خالیه دستات

که بفهمن چیزی نداری بپوشونی دلتو

یهو به خودت میای ... می بینی تیکه تیکه قلبتو بر می دارن

و تو دستات می مونه یه لخته خون

می شینی تیکه های قلبتو از رو زمین جدا کنی

می بینی خیلی زیاده تیکه هاش

اگه همه تیکه هاش رو هم بچسبونی

                مثل روز اول نمی شه

                این دل دیگه دل نمی شه

شایدم....                 واسه اینه

                بعضیا دولا می شن

                تیکه های قلبشونو بر دارن

                می بینن یه تیکه نیست

شایدم خسته می شن

شایدم می دونن دلشون دل نمی شه

می رن یه سنگ شبیه دل بر می دارن ....  می زارن جای دلشون

بعد یه مدت یادشون می ره ... جای سنگ یه روزی یه دل بود!

می زنن چند تا دل رو می شکونن

                                                راستی, آخر قصه چی میشه ؟

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 203 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر زیر خاکستر غم ها گر می گیرم

کتاب شعر جونی جونی یار جونی

 

شاعر الهه فاخته

واسه این دل شکسته

مرهمی بیار رفیقم

سنگ سخت آتشینم

زیر خاکستر غم ها , تو اگه فوت کنی .. گر می گیرم


                واسه این دل شکسته

دست معرفت ندیدم

آهای آدمای خوش ذوق

بازی این دوره زمونه

بازی با دل نجیبه

می خوام دل غمناکمو

بردارم و برم تو جاده رفاقت

من دلی دارم, اگه کوچیکه ...                اگه تنهاست

توی سینه آتشینشخاطر آدمی پیداست

دل تنهای منو تنها نذارید

آخه رسم روزگارانبی وفایی که نداره

آهای آدمای بی نام

چهره پاک دل رو سرپوش نذارین

به خدا

دل من,....  توی سینه ... می سوزه

تو کجای این جهانی؟


 شاعر الهه فاخته

دوشنبه : 26/10/1390

الهه فاخته بازدید : 195 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر ساده درباره سفر و دل شکسته ها

کتاب شعر جونی جونی یار جونی

 

شاعر الهه فاخته

 

1391/07/28

بیا بریم سفر , یه جای پر درخت

شاید جزیره ای دور

شاید فقط یه قایق روی دریا .. بشه جزیره ی ما

 

بیا بریم سفر

ای یار مهربون , دستای گرمتو , صدباره بوسه زد

این موج دلنواز .. موج سفید روز

یکباره خسته شد .. این دل .. دل من

    بی عبور از لحظه های تلخ

 

بیا بریم سفر

از صفر تازه کن

این خستگی هنوز , سربار دست توست

باشه که شیشه ایه قلب  نازکت

اما دلِ رها ... صدباره تازه شو

                در اوج خستگی

شاید یه روز بود , یک روز پر امید

میثاق دست توبا این دل خموش

شد راه تازه مندر بیکران خالص نور

شاید خدا هنوز

جانی نهاده در این سینه

ولی ای جان, جان من

مشتاق سفر شدم

تا کجا ؟

 

بیا بریم سفر

شاید که تازه شه

این رگهای سرد بی امید !

شاید دوباره شهر

پر از رنگ شد

رنگ سرخ قلب

ای یار ساکتم با من بیا

رها ..       رها شو در آسمان پر نگین

شاید یه روز

با هم به اوج عرف خدا  بریم

دروازه ی خیال نزدیکه برای این سفر

 

ای یار باوفا بیا

چون یوسف شکسته دل از بی رحمی برادران

بیا سوی حق ... سوی دل

شاید قلبهای شکسته با هم

شکل عدد شوند .. یک .. یک

تنهاو یک شوند

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 189 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر ساده غم و تنهایی

کتاب شعر جونی جونی یار جونی

شاعر الهه فاخته

                                                                                                   1391/05/02

 

واسه تنهایی من  گریه نکن

واسه بی تابی من اشک نریز

آخه میگن یه زمانی می رسه

هر کسی عاشق بی کسیه

می شه سردار یه روز ...!

 

این صدای منه از دل دیوونه میاد

می گه بَسّه واسه تنهایی من اشک نریز

آدما کوچه ی مهتابی من رو

تماشا می کنن

تویی مهتاب , تویی دلدار

تویی لحظه دیدار

توهمون سرخیه عشقی

که نباشه

نمیشه دو تا همراه به راه

تا به کی کوچه ی واپسی رو جارو بزنم؟

بدو ای مونس من , بدو تا جا نمونی

من و تو

                با همدیگه یه دنیا می سازیم

                یکی گفتدیگه نمیاد

                یکی  گفت چرا بیاد؟

یکی گفت بیا بریم تو حوض نقاشی

                             با رنگ, تفریح بکشیم

دیگه بَسه این همه حرفو حدیث

شایدم خسته شدی

شایدم غم داری و

واسه دردهات یه گوشه شده مونس تو

شایدم ...

اما هیچ وقت نمی گم

دور شدی

بدو مهربون من

صحنه زندگی جایی ندارهواسه تنهایی من

بدو تا سه نشده

قصه تنهایی رو از توی کوچه مهتابی تو

پاک کنیم

آب و جارو می زنم

شاید اون روز بیاد

که دیگه فاصله ها رو نبینیم

وقت پیروزی ماست

بیا تا دیر نشده

 شاعر الهه فاخته

 

.. شعر دیگری در ادامه مطلب قرار داده شد ..

الهه فاخته بازدید : 189 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر نو درباره کودک دلشکسته و تنها

کتاب شعر صدای حق

شاعر الهه فاخته

 

1389/03/16

 

ما بین دل و سنگ 

مانده کودکی تنها 

سنگ باشد با بادبادک فردا؟!

یا که دل با سرخی امروز!؟

کودک دل شکسته قصه ما 

کوچک است, گناه دارد 

نزنید سنگ به قلب شیشه ایش 

 

باز با کرانه صبح 

می وزد ترانه ی باران 

تا شمیم صبح قشنگ, بنماید هستی جهان را پیدا

باز ستاره شب .. امروز, پشت نور خوابیدست 

و به خواب چهره پاک معصومی ست 

که به سنگ خورده خون آلود است 

 

باد می آید وزان وزان 

ابر می پاشد قطره های باران ا 

کودک قصه راه, بی پروا 

سنگ خورده است و بیمار است 

تب جان گداز عشق بیداری 

شده است ماورای ذهن خسته من 

 

آه, گرگ بره نما

به کجا می بری بادبادک کودک تنها را 

آه, چرا ماه نمی تابد زپشت ابر سیاه ؟

آه, گرگ بره نما 

چنگ نزن کودک قصه ما تنهاست ..چنگ نزن 

ای وای که دل شکسته ای را نمک زده ای


عاقبت اندیش, خدا با کودک تنهاست 

آه,گرگ بره نما همیشه پیروز است ؟ 

عاقبت اندیش, همیشه با کودک تنهاست 

او خداست .

خدا همیشه پیروز است 

 یکشنبه:16/03/1389

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 141 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر نو 

کتاب شعر صدای حق

شاعر الهه فاخته 

1389/08/01

 

کجا باشد زنی, مردی, کجا رفتند 

آه     و سنت کو؟


دلم غمگین غمگین است 

جسوران رفته اند انگار!

صداقت طرد گشته از دنیا

 

خداوندا نویدی ده

که کوران طعنه ام دادند 

اگر بینم خدایم کو!

نمی دانند, نمی فهمند, خدا در قلب انسان است 


خداوندا نجاتم ده

که می ترسم از این گمراهیِ تاریک

مرا می بینی و ماندم در این دنیا

مرا کی می بری یارم 

که تنها گشته ام در بین این کوران!


شاعر الهه فاخته 
 
عزیزانم شعر دیگری را در ادامه مطلب برایتان گذاشته ایم 
 
الهه فاخته بازدید : 123 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر نو 

کتاب شعر صدای حق

شاعر الهه فاخته

 

1390/10/26

 

ما را چه حال 

ای روزگاران اندیشه کن 

من در میان وحشت چشمان خود 

راهی به سوی نا کجا آغاز کردم, در جهان

 

ما را چه حال

این دل, غریب آشناست! 

در موج مواج قایقم پارو ندارد

ای ناجی طوفان دریا 

فرصت دیدار نیست

زود آی بر بالین خسته ام 

 

مارا چه حال

در سینه دردی خفته است

انگار تاوان زخمی کهنه را باید دهم 

می سوزد این چشمان من 

می سوزد از بی مهری تندیس های سنگی این سینه ها 

 

ما را چه حال 

هیهات 

ما را چه حال؟

شاعر الهه فاخته 

دوشنبه

الهه فاخته بازدید : 149 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر نو  بی وفا

کتاب شعر صدای حق

شاعر الهه فاخته

 

1390/12/27

 

بی وفا, بی وفایی می کنی 

درد ما را تو دوچندان می کنی 

در دیار عاشقان ..جرم بی وفاییست ای رفیق 

 

بی وفا, بی وفایی می کنی

غمهای ما را تو دوچندان می کنی 

در دیار عاشقان ..بی وفایی جرم گشته است ای رفیق !

هر کسی بی وفا شد رفت از شهر دل 

با وفا باش و بمان 

روزی ما تنگ گشته در این دیار 

یار,یار خوش صحبت, رفیق راه ما 

خرمی از دل گفت و مجنون گشتم از چشمان او 

من وفا دارم, وفا دارم بمان 

اهل دل هستم,

 خدا از دیار اهل دل 

آگاه و بیناست ای رفیق 

گرچه من تنهای تنها 

گرچه من

 بسترم کوچک, اتاقم سرد سرد 

لیک در قلب کوچکم, کلبه ای دارم بزرگ 

جای هر کس نیست در کلبه ام 

خانه ی دل را بزرگ تر کرده ام 

ای رفیق با مرام .. ناز کن, ناز کن با این دل پر طاقتم 

اما عزیز کاروان , پیر گشتم در کاروان راه دوست 

با من بمان گر عاشقی 

گر فارغ از هر نهی و قوانین تهی 

چون من ...  پروانه گون, پرواز کن ای رفیق 

اهل دل هستم, کلامم روشن است 

این من و این جام و این دل 

هر چه می خواهی بکن ..

اما بدان این خدای عاشقان, با من است, 

 با من تنها و عاشق ای رفیق...

شاعر الهه فاخته 
الهه فاخته بازدید : 141 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر نو راز سکوت

کتاب شعر صدای حق

شاعر الهه فاخته

1390/11/17

سر کوچه دلواپسی کودکی دیدم 

پای عریان می دوید 

لب فرو بستم 

آخر, من هم گیوه هایم پاره است 

راز سکوت!!!!

آشفته شدم 

لب فرو بستم 

شدم در جوانی پیر ای همسفرم

می شمارم یک سکوت 

می شمارم صد سکوت 

راز این شعر را می شمارم محترم 

مرحبا ای همسفرم

 

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 275 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر نو غمگین 

کتاب شعر صدای حق

شاعر الهه فاخته

1390/07/17

دلم گرفته از این سیاهی شب ها 

چرا سحر نمیشود هر شب 

به لحظه ای که می دهد سردی پاییز 

اتاق کوچک من یخ زده از این غربت 

 

چرا سحر نمی شود این شب ها ؟

در آستانه رفتن و بودن 

دلم عجیب گرفته بخاطر بودن 

چرا به لحظه خود نمی شود پایان 

 

دلم گرفته از این لحظه های آنی مرگ 

چرا نمی چکد در لحظه لحظه زندگی ام 

دوباره شد بعد و سحر به باغ ملائک 

دو بوسه زد امروز 

دوباره در گذر ثانیه های عمرم 

دلم گرفت و دلی نپرسید 

“ غم گران تو چیست؟ “

دلم گرفته از این ظالمان دوره سرد 

چرا نمی شود پایان درد!

چرا نمی گیرد آرام درد!
دلم گرفته از بی رحمی پاییز!
دلم گرفته از هر فصل !
چرا نمی شود پایان 
لحظه تکرار 
دلم گرفته از این ظلم و سیاهی شب 

دلم بهار می خواهد 
روشنایی نو 
دلم سفر می خواهد 
به راه آخرت و پایان 
 
شاعر الهه فاخته
یکشنبه : 17/07/1390
الهه فاخته بازدید : 137 سه شنبه 05 فروردین 1399 نظرات (0)

 شعر سپید دل شکسته شماره 58

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته 

1394/12/27

 

آه ای الهه ناز

بگیر مرا سخت درآغوش

به شدت دچار بی‌مهری مردم شده ام

این نفع چیست که کودک سه ساله می‌داند و من نمی‌دانم ؟!

 

چند ماهی‌ست که شب‌هنگام تیر می‌کشد قلب شکسته من

بسان ماهی که دو نیم شده بین روشنی و تاریکی

نصف دیگر قلبم مانده در دستان کسی که شکست آن‌را

نه بی‌قرار, نه خسته و نه غمگین

افسرده ام از زمانی که دلم را شکست شاهزاده سوار بر اسبم

زمین‌گیر زمان شده ام

بزرگ شده ام شاید هم پیر !

 

تمام شعرهای من, وصف حال من است

نه کسی می‌شنود, و نه شنیده خواهد شد

 

الهه شاعریست که نگاهش شعر است

تبسمش شعر است

نوک انگشتانش کلاویه های شعر اند .

 

الهه شاعریست که تمام زندگیش شعر است

و یک‌سال است که شکسته است بدجود

و یکسال است که افسرده شده

از چیزی که نبود و تهمت شد

از چیزی که بود و دیده نشد !

و از سرقت احساسم

عشق , شاید گناه بزرگیست که من کردم

شکست کوزه عشق و من یک‌سال است که افسرده شدم

ورزش و شعر و آواز

شاگرد و ترقی و پرواز

دیگر اثر نخواهد کرد

من الهه جنگ شده ام , درست

دیگر شکسته شدم , وقتی نیست

شاید آخر دنیا همین باشد

بشکند قلبت, و نتوانی که برخیزی

خدا .. الهه شکست .. بشنو

آخز این مصیبت چیست ؟ بگو

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

تعداد صفحات : 4

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟