یک زغال ... بیصدا,زیرخاک
درد میکشد , درد
تاریک و سیاه است
اما عاقبت, روسیاه زشت سختی دیده
گوهر است, گوهری نایاب
بشنو این پند را
سختی دوران , تو را گوهر کند
حالا ببین ... حرف این پیر خانه ویرانه را .
- الهه فاخته
- کتاب شعرواره های سپید من
- شعر شماره 12
مثل دریا پر طلاطم
مثل طوفان , پرهیاهو
مثل انگشت زمان , روی اندام قشنگ زندگی
باید شروع کرد,زندگی را
هر چند تازه تازه با تولد
معجزه یعنی همین
باورش کن .. .
باوری را که برایت عشق آورد.
- الهه فاخته
- کتاب شعرواره های سپید من
- شعر شماره 13