آرامش یعنی ... خداوند
یعنی ایستادن , گاهی ندویدن , گاه و بیگاه خود را رها کردن ... و رها کردن ... و گذشتن از تمام ماجراها و آدمها و فکرها و فکرها ....
آرامش یعنی ... از تمام داشته ها و نداشته هایت بگذری و بدون قضاوت بنگری , با زبان سکوت !
خودت را رها کنی و نورها را ببینی که چون فرشتگان مهربان , دور تو میچرخند و روحت را نوازش میکنند !
به نام پروردگار بیهمتا
خدای آفرینش
آرامش یعنی ... خداوند
یعنی ایستادن , گاهی ندویدن , گاه و بیگاه خود را رها کردن ... و رها کردن ... و گذشتن از تمام ماجراها و آدمها و فکرها و فکرها ....
گاهی فنجان چای داغ را در سینی کوچکی بگذار که تکه ای کیک تازه , در گوشه اش جای گرفته است ! و آن را با خود ببر به سمت یک پنجره ... بنشین ! روی صندلی یا روی زمین , مهم نیست ...
به آسمان نگاه کن , به پرواز پرندگان , به آزاد و سبک بودنشان .. نه حسرت بخور , نه فکر کن .. بیقضاوت فقط نگاه کن !
تکه ای از کیک را در دهانت بگذار ... چایت را بنوش ... و باز نگاه کن ... به آسمان خیلی آبی بهار ! یا ... به آسمان ابری ؟ مهم نیست آسمان آن روز چه رنگیست ! آسمان همیشه عوض میشود اما کوچکتر نه !!!
خودت را رها کن , چون قاصدکی میان فوت نسیم , چون پر ... سبک , چون ماهی .. شناور در آب
آرامش در رها شدنش است , درست است که نمیشود مدام رها شد , آنوقت زندگی از تکاپو می افتد ... گاهی ... فقط گاهی به جایی برو که فقط تو باشی و یک فنجان چای ! تو باشی و صدای نفست ... و به زیبایی ها نگاه کن ! خداوند را هم شکر کن ...
آرامش یعنی ... از تمام داشته ها و نداشته هایت بگذری و بدون قضاوت بنگری , با زبان سکوت ! خودت را رها کنی و نورها را ببینی که چون فرشتگان مهربان , دور تو میچرخند و روحت را نوازش میکنند !
چندی که گذشت , خودت را برداری و بروی .. بروی داخل رینگ زندگی و ادامه بازی ....
همه بازی ها و نبردها ... زمان استراحت و رها شدگی دارند , چون میخواهند ادامه دهند
از خودت , از آرامشت و از خالقت غافل نشو ... زمان صبر ندارد
چای هم نبود , غمت نباشد ... نفست که هست !
نفس بکش .. و به صدایش گوش کن ! با هر دم و باز دم , به آسمان نزدیکتر شو ... بیخیال قضاوت های آنان که تو را میبینند , بگذار عادت کنند ... که .. تو ... گاهی ... خلوت میکنی .. بدون هیچ مزاحمی !
آرامش یعنی ... خلوت با خدای عاشق !!!
یا حق
الهه فاخته