الهه فاخته - 10

loading...

الهه فاخته

الهه فاخته,شاعر و نویسنده و دکلماتور دارای کتابهای شعر,نویسنده کتاب دختر غمزده ونویسنده دلنوشته های عاشقانه و ..میباشد .تنها سایت رسمی است . الهه آجرلو

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 143 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 35

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/02/12

چون درختی ریشه دارم

در خاک, سفت و محکم , ثابتم !

می خواهی جدا سازی مرا از اصل خویش ؟

مرا از خاک جدا کردی , توانت هست نگه داری ؟


درختی بالغم .. میوه دارم .. برگ دارم ..

و هر روز افتاده تر

هر جا روم , یک مشت خاک .. حق من است !

( این را خدایم گفته است )

اصل من در دست اوست


یادت باشد , مخلوق ... تو هستی ...جان من !

یادت باشد , بالاتر زما , تنها خداست .. ای جان من !


گر تو بالاتر از تمام آدمی ...

از تو بالاتر خداست .. ای جان من !

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 127 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شهر مردگان شماره 34

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/02/12

در شهر مردگان ... خوابم نمی برد

در شهر مردگان ... خاکستری, حیاط باغچه است !

آسمان, در شهر مردگان ... تیره , خورشید نیست !


در شهر مردگان ...

صدای تپنده برگ بهار از شاخ ههای همیشه خشک ,

افتاده است

بوی غریب بی کسی , فریاد میزند

 (هر کس به فکر خود ,

هر فکر برای درد و غصه ایست )

اجبار در جسم !


هیچ حسی ندید که پرنده می پرد!

آن قاصدک به وجودش نیاز نیست ؟

دعا , برای زدودن نفرت , جواب نیست ؟

نگاه , برای تابش خورشید , راه نیست ؟

و تبسم, برای تپیدن دوباره قلب , التیام نیست ؟

چه کرده ایم و چه می کنیم ؟ جواب چیست ؟

 

میان غبار قهوه ای شهر مردگان

, جوانه درخت, سبز نیست !


مشکل از کجاست ؟؟؟!

مشکل از چشمهای ماست ... مشکل از ندیدن است

و عادتی که چو مرداب , کشیده مردن را به زیر زندگی


فقر, از اول ... بوده است

حسرتِ چه می خوری ؟ از خوابی که در آن ...

احتیاج, گناه نیست !


اما, من .. غصه دارم از این شهر قهوه ای

شهر پر از دودهای ماشینها .. سیاه ...

آسم گرفته ام از خفگی جریان مردگان !

مردگانی که راه میروند , بی دلیل !!


این خواب دو روزه , کابوس شده است

آیا نمیشود .. کابوس .. رویا شود به خواب ؟

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 195 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید قایق کاغذی شماره 33

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/02/12

 

قایق کاغذی .... روی فرش

فرش .... بدون تبسم , سرد و بی روح


روی کف سنگی خانه ام , قایقی کاغذیست ...

میخواهد .. تن , به آواز دریا سپارد !

بیچاره .... قایق کاغذی !!

فکر میکند بزرگ است , مهم است ؟

در یک لیوان آب , غرق میشود ... قایق کاغذی !

 (بدون ناخدا , ساکن

لحظه ها , بدون ناخدا .... ساکنند ! )

همیشه کسی هست که هل میدهد قایق زندگی را

کسی که تهی نیست !

کسی که عزیز است , عزیز خداوند


قایق کاغذی ... روی فرش

و فرش ... خوابیده است و من

فوت می کنم , قایق کاغذی را روی فرش ...

1394/2/12

شاعر الهه فاخته 

 

.... شعر سپید  شماره 32 در ادامه مطلب ....

الهه فاخته بازدید : 183 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید تقاص شماره 31

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته 

 

1394/02/08

صحنه تکرار می گردد

یک نت روی دفترم می رقصد ... فکرمیرقصد

نوک انگشتانم می لرزد


هیچ شعری نیست !

قصه هست

نت هست

دفتر هست

اما ... قلب من جایش نیست


کوچه میخندد از رقص سکوت خانه

خانه می خندد از نت ها

نت می رقصد


هیچ سازی نیست … هیچ محکومی نیست

قصاص کشتن, اعدام است

قصاص دلشکستن , چیزی نیست , انگار ترسی نیست

خوابم می آید ... میترسم

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 165 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

 شعر سپید غم شماره 30

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/02/03

یک تنهایی مرموز از کودکی کنارم بود

و اکنون , چون پیرزنی تنها درغروب روز

 (که می آید به کوچه .. مینشیند و مینوشد چای ! )

نشسته ام کنارپنجره, چای می نوشم


دلم دیگر... نه بال و پری دارد و نه ذوقی

دلم در این خانه مدام میگیرد !.. انگار سربارم .

دلم میگیرد از او که یادش رفت خدایی هست !

خدا هم .. خاموش شده است

دلم می گیرد از یک راز

ظهر عاشورا , کسی آمد .. و چیزی گفت

کسی که پر محبت بود !

صدای قلب او را .... فهمیدم


دلم میگیرد از سازم , شکست یک روز

و تمام لحظه هایی که زود رفتند

سازم شکست , روحم شکست

ده سال , دورماندم از ساز ...

خداوندا ... من باختم زندگی را ؟ .. نا امیدم ... نا امیدم

پنج شنبه : 03 / 02 / 1394

شاعر الهه فاخته

 

پ.ن: فقط می توانم بگویم زندگی سختی داشته ام .

الهه فاخته بازدید : 143 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید  شماره 29

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/02/02

 

مثل زنبور سرگردان, مست از گرده گلها در باغ

پی بوی تو می گردم .. ای یار !

گاهی که به اشتباه میگیرم , دیر می فهمم

می شکند غرور زردم

خشک می شود عسل در تن زردم

آن قدر که بین گلها می گردم

یادم رفت بسازم کندو , دستی بر عسل بگذارم

یادم رفت چه بودم , یک روز !

آنقدر بو کشیدم گرده های گل را

که یادم رفت دنبال چه بویی می گشتم


همه ما آدمها , در پی عشق می گردیم

گاهی اشتباه می گیریم و به تاوان این گناه

قطعا میشکنیم

اما

فکر می کنم قویتر خواهیم شد !

1394/2/2

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 151 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

 شعر سپید  شماره 28

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/02/01

چند ماهی میشود که میشنوم

یک پرنده ! ... آواز تلخی دارد

از تمام پرندگان پرسیدم

هر کدام خندیدند , رفتند ...


تا امروز ... ناگهان , در کوچه صدای بالی آمد

 (پر پر زدنی , بال زدنی ... )

دیدم یک پرنده ,

از پشت میله های پنجره ای ...

مدام .. بال بال می زد

چشمهایم به راه چشمهایش افتاد


چه کسی می گفت ؛

پرنده های قفسی , عادت دارند به بی کسی ؟

مگر بی کسی , عادت شده است ؟

مگر بی کسی , اصلا .. عادت خواهد شد ؟


چه قدر سخت است

بی کسی ... بی کسی عادت نیست ..

عادت نبوده و عادت نخواهد شد .. یادت باشد !

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 193 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

 شعر سپید آرزو در بیست سالگی شماره 27

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/01/31

 

سلام, ستاره صبح دم .. سلام !

چه خبر ؟ حالت خوب است ؟

( پنجره را باز کرده ام ... تا کمر خم شده ام )


سلام, ابر بهاری !

چه خبر , حالت خوبست ؟


پری دیدم شبیه بال قاصدک

گفتم : “ ای کاش قاصدک بودی ,

قاصد خوش خبر بودی !”

 

روی بام همسایه , فاخته ای با سوز خواند

گفتم خبر از فاخته می گیرم

کسی صدای مرا میشنود ؟!

که چو دیوانگان سلام میدهم به همه ... !

چه کنم , بی کسیست !

من, سلام به زیبایی خدا میدهم هر صبح ... جرم است ؟


ستاره چشمک زنان میخندد, میخندم

باور کن صبح شده است

اما من در رویای سرد دیشب, ماندم

پلکهایم سبک نشده اند... به دنبال یک نوید می گردم

که خوش کنم دل خود را !

به دنبال نشانه ای که بگیرد آرام, دل بیقرارم هر دم

 

 

دلم می خواهد بروم از این شهر شلوغ

بروم جایی پر درخت ... پر آب,و پر از فاخته های هوشیار !

بزنم سازی گاهی

بزنم فریادی

با صدای بلند .... گریه کنم

و نترسم از هیس گفتنهای زن همسایه !


دلم کمی معرفت می خواهد

که در دستان سبز درخت, میجویم

تا دلسرد نشوم از جستن

من از شلوغی شهر, دل سیرم .. د لخونم

دلم , سادگی خاک میخواهد

و صدای خروس, صبح گاه

صدای کرنش اسب و صدای باد, بین برگ ها

شب هنگام .. دلم سادگی میخواهد

نه از اندوه, بل ازتب گل

آهسته بخوانم با سوز , خسته ام از خستگی پر تکرار !

خسته ام از تخت

از گل های مصنوعی گلدان سبز


... بقیه شعر آرزوی بیست سالگی با دکلمه شاعر در ادامه مطلب ...

الهه فاخته بازدید : 149 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 26

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/29

 

موهایم را شانه می زنم

مینشینم روی نیمکت تنهایی

آرام , موقر , پر ناز

و فکرهای به تو , چون اسب های رم کرده

هجوم می آورند سمتم ,

( دقیقا وسط یک سراب بی پایان) 


میخکوب می شوم روی نیمکت تنهایی !!

کجاست راه خلاصی از تو ؟!

کجاست راه نجات از افکار سرد ؟!

کجاست نوشته های پر امید یک انسان ؟!

برای دوباره برخواستن من ....


تو, ناگهانی هستی

ناگهان می آیی .. چون فصلی نو ... اتفاق میشوی ,

تمام رویاهای نوپایم را میریزم بر ذهن

هنوز امیدوارم , فرشته نجات می آید

و مرا میبرد از هجوم فکرهای وحشی تو !

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 291 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 24

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته 

 

1394/1/25

دیدی, عصیانگر باد, امشب ... می غرد ؟

از پشت پنجره های خانه


ای دختر ... نترس !

حتی اگر شیشه پنجره را بشکند اندوه هر شب تو

خانه ای هست که آجرهایش, محکم

در دارد , و چهارچوبی محکمتر ...

چه باک ؟ .. باد میغرد ؟!


ای دختر ... نترس !

باد, از محکمی خانه تو, عصیان کرد

تا خود, خانه خود, ویران نکنی

فریادها , هیچ کاری نتوانند کنند


نترس ... محکم باش !

در امان هستی , سقف بالای سرت

آسمانیست که خداوند بزرگ بر پا کرد


هرگز... زیر آوار نخواهی ماند , دختر !

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 139 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 23

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/01/17


زمان می گذرد

عمر تو می گذرد

و تو میفهمی تنهایی

باز , زمان می گذرد

میفهمی اصل خلقت با تنهائیست!


در همین نقطه می ایستی و آنقدر دلتنگ میشوی

که باقی عمرت را می بازی


گاهی , بعضی از آدمها , زودتر میفهمند

زودتر دلتنگ میشوند

و یک روز

ناگهان, میبینی

چه زود رفته اند از دنیا !

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 179 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید مادر شماره 22

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته 

 

1394/1/19

باید مادر باشی تا درک کنی , دستان مادر یعنی چه ؟!

وقتی غم داری و با دستانش , آرام شوی

ای جانم

مادر , غصه های عالم را م یروید از تن تو

مادرانگی یعنی

یک رفاقت ابدی, بخاطر آنچه هستی ... !

کسی که ناف محبت تو با او

تا آخر دنیا, گسسته نخواهد شد

کسی که در اندامش بودی , درد و د لها م یکرد !

که کسی جز تو , محرم اسرارش نیست

تو نه خدا بودی و نه بالغ

یک جنین, آماده ظهور به دنیای خاکی

باید مادر باشی تا بفهمی, وجود یک مادر

چه قدر الزامی ست !

شاعر الهه فاخته

تقدیم به تمامی مادران ♥

الهه فاخته بازدید : 127 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 19

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/1/23

 

 

نگرانم , نگران شکوفه های درخت

افتاده بر سینه خاک

) میوه ای بی حاصل !(


نگران مردم مانده در زیر تگرگ


نگران ...

دست خشک کودک کوچک که مادرهم دارد !


نگران رفتگر کوچه یمان که دوشب نیست !


ناگهان, یک نفر گفت : به احوال خودت مینگری ؟

و من حس کردم, برخیزم

از زن همسایه,

دو عدد گوجه قرمز بگیرم با غذایی , بخورم

آخر, این عادتم بود یک روز

خشکید عادت هر روزه

و در آییینه دیدم چقدر ...

سرمه , به چشمان سیاهم می آید !


چند روز است , نا غافل ..

تمام وجودم میگوید : به فکر خودت باش کمی!


هیچکس نگرانم نشد تا اکنون

من از درد, فریاد نزدم تا اکنون


روزی عادت داشتم

عادتی که به من حس خوبی می داد

خوابیدم ... عادت خوابید

خواب ... مرا در خود بلعید

تا نفهمم, چه دردهایی دارم

اما

خوابیدم و جا ماندم .... از زندگی ام !

شاعر الهه فاخته 

 

الهه فاخته بازدید : 141 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 17

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/1/23


قلبم که شکست , حالم بد شد

دلم تنگ شد ... کامم زهر شد

و تمام شعرهایم , تلخ شد

انگار تمام هستی من, یک قلب است !

وقتی که شکست , فرو ریختم

تمام منط قها گم شد

و احساس, اسیر شد

اسیر زخم های جانم ....

شاعر الهه فاخته 

 


شعر سپید چراغ قرمز شماره 18

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته 

1394/1/23

در ادامه مطلب ... 

 

الهه فاخته بازدید : 145 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 16

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/1/23

کابوس پر تکرار خوابهای من شده ای

میخوابم , کابوس تو را می بینم

می پرم از خواب , کابوس دیگری می بینم


بیداری ندارد خواب های آشفته من


فقط مدام یک صدا میگوید

نگران نباش و توکل کن


کاسه صبرم لبریز است

تو مرا در خود , کشتی

) قاتل شاد کابو سهایم ! (

من همیشه تا مرز شب و روز میخوابم

آنقدر می خوابم تا حقیقت ... یک روز ... آرام کند

کابوس های پر تکرار هر روزه من را ...

الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 125 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 15

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/1/23


دیوانه ام , هر چه دارم برای توست

هر چه گفتند , خاک کن !

هر چه بودی, خاک کن !

بد یا بدتر , خاک کن !

چه می آید و خواهد شد ؟!

من هر چه دارم بپای تو م یریزم , فدای سرت !

این گونه آرام می گیرم

نکند فکر کنی تنهایی !

نکند فکر کنی, غمگینی !

تو به من گفتی : دیوانه !

من دیوانه تر که م یشوم همه وجود خود را م یبخشم

همه ذرات جسم تنهایم را ... م یبخشم

چه کنم ؟

من تا پای مرگ , همه چیزم را برای تو م یبخشم ....

الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 501 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر بازیگر بازی کن

بازیگر

بازی کن!

نقش یک دختر خوشحال که امیدش همین امروز است ...

 

بازی کن!

نقش یک رویا را ,

که به زودی رو سپید میگرداند دل را ...

 

بازی کن !

گاه بخند, قه قه زن

گاه بنال, گاه اوج بگیر با پرواز

آسمان باش ... بزرگ ...!

 

بازیگر

بازی کن !

نقش یک قاضی را که بترسد از حکم اله

بگذار دلم خوش باشد

گر نشد , بازی شد

 

بازیگر, قصه تلخ مرا بازی کن .

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 983 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (1)

شعر سپید دامن چین دار این زن شماره 13

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/23

 

تو ای اندوه دامن گیر

رها کن دامن چین دار این زن را


فرو پاشید مرگ, از هیاهوی محبت

دولت خورشید آمد

درخشید, شعر سپید ... بی قلم !


در دفتر اشعار

دل, روشن شد از این د لگیری مزمن !


صدایم کن, کمی بیشتر مدارا کن

تو ای اندوه !

رهایم کن .. رهایم کن ...

 

 

شاعر الهه فاخته

شعر  دامن چین‌دار این زن 

 

الهه فاخته بازدید : 123 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

شعر سپید شماره 12

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/23


کابو سهای لعنتی هر شب

بخاطر زخمهای بیرحمانه توست , که زدی بر جانم

هر چه کردم از دل بود , هر چه گفتم از دل بود

عجب غریب شده است این دل !

انگار , عشق... دیگر نیست

مینویسم : ... عشق .... آسمان می خندد


تحمل ندارم

که ببینم شکست خورده ای ای دل !

تلخ نشو ... !

یار دیرین با ماست

الله با ماست ... عشق اوست !

 

شاعر الهه فاخته

یکشنبه : 23 / 1/ 1394

الهه فاخته بازدید : 131 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

باران می بارد , بی وقفه , آرامِ آرام !

تمام شهر را ملودی انگشتان باران روی زمین و برگهای درختان پر کرده است , انگار همه جا پر از آرامش شده است !

اشک در چشمانم حلقه زده است , چه مهربان خدایی که بهار را به پشت پنجره های تک تکمان آورده است . او را سپاس و صدهزاران بار سپاس !

 

صبح صدای لاالاه الا الله برخواست , و دیروز هم , در کوچه پیرمردی از دنیا کوچ کرد , همان پیر مردی که آخر عمری از دوربین هایش رفت و آمد اهالی کوچه را چک می کرد و به آنها تهمت می زد!

انگار هیچ گاه نخواهد مرد , و من امروز با صدای نوحه از خواب برخواستم , حسین را صدا می زد ! دیگر نفهمیدم با صدای صلوات دوباره سکوت شد و من دوباره خوابیدم .

صدای گریه زنی را شنیدم , چادرش را به نیمه صورتش گرفته و آرام آرام گریه می کرد مثل یک گنجشک کوچک که از زیر باران مانده است , آن پیرمرد شاید برای اهالی کوچه خوب نبود , و خیلی ها می گفتند آدم خوبی نیست , اما آن زن ... آن زن با رفتنش آرام آرام گریه می کرد و اشکهایش را پاک می کرد , شاید ... سایه بانش بوده ؟ هر چند شکسته وبد , شاید با او خوب بوده , قضاوتش نمی کنم .. او با تمام رفتارهای غیر قابل تحملش رفت , به یکباره رفت و مرگ دقیقا زمانی به سراغ آدم می آید که فکرش را هم نمی کند !

 

هر صبح به این امید از خواب بیدار می شوم که تعداد بیماران کمتر می شود اما می بینم تمام نمی شود , و این سفرها این کم تحمل بودن ها !

 

... ادامه دلنوشته روزهای کرونایی  ... 

الهه فاخته بازدید : 263 یکشنبه 03 فروردین 1399 نظرات (0)
چشمهایم سنگین ازخواب شده بود که بلند شدم وقلمه های پتوس را دیدم! تصورکردم که اگر ریشه بزنند گلدان کاملا پرمیشود. یاد کنف هایم افتادم. صدای گلها راشنیدم، آرام میخندیدند. یکیشان گفت مارا آویزان کن!
ومن کنف هارا ازکمد درآوردم. آنهارا به لبه بطری شیشه ای پیچیدم. و فکر کردم یکی کم است.

دوباره پتوسها گفتند : این هم جالب میشود. دیدم گیلاس قلمه زنی خالیست، کنف هارا به نیمه اش پیچیدم
دوباره پتوس ها گفتند : ازین سنگ های رنگی. الان شستیشون و مریض نمیشیم.
مشتی از سنگ ها را ته ظرف ریختم.
اول میخی روی دیوار کنار تلفن زدم که دوباره پتوس ها گفتند ما را روی دیوار کنار گلها بذار. میخ هم داره. اول گوشه را دیدم دوگلدان پتوس!! زمان آبیاری راحت ترم. اما صدایشان را دوباره شنیدم اینجا دیگه کنار آشپزخونه.
اوه بله دقیقا دوتا میخ!!

نگران پوسیده شدن در آب بودم که باز با شیطنت گفت فقط دوقطره بریز. آهان رنگ آب عوض نشه.
واین شد که بردیوار خانه ام آویزان شد
پتوس های کوچک من🍃🍃
یاحق

الهه فاخته بازدید : 155 پنجشنبه 29 اسفند 1398 نظرات (0)
دوی ماراتون امسال را درحالی به پایان میبرم که درمنزل نشسته ام و آرامش و انرژی از دست رفته ام را مجدد به دست آوردم.

امسال شلوغ ترین سال زندگی ام بود.

ماه رمضان. خرداد،کلاسهای جدید و مبتدیان زیاد، مدیرانِ 😔، حسادت ودردسرهای برخی همکاران، بعضی اولیای پرتوقع، دلشکستن شاگردان بی لیاقت و.. ازطرفی هم چندین دوره مسابقه، لیگ، ارتقا کمربند و ثبت سایت، دوره های فدراسیون، حقوق کم و هزینه های بالا و... درگیر آخرین آمادگی دخترانم بود که حس کردم دیگر توان ندارم.

امسال چهاربار برای من تولد گرفته شد و یک سوم انرژیم برگشت
امسال خدا مرا به کوه دعوت کرد و اینبار برای خلوت رفتم و نهایت زیبایی ومهمان نوازی خداوند را دیدم. کمی بهتر شدم اما حس کردم دوسه ماه استراحت نیاز دارم. به دوراز هیاهو.
واین ویروس آمدنش خوب بود یابد من را به زور خانه نشین کرد و من متوجه شدم چقدر ازخودم غافل بودم.

امسال مرا به اندازه ده سال هم پیر کرد و هم پرتجربه.
این میان چندمادر وپدر شاگردانم بودند ک به من قوت قلب دادند و خواهرانه وبرادرانه کنارم بودند وبه من آرامش دادند.❤️❤️ الان دغدغه ام بیشتر از کلاسهای پانزده سال قبلم است چون شاگردانم تک فرزند و لوس هستند وبیشتر اولیا دهه شصتی هستند ومیخواهند به چیزهایی ک نرسیدند فرزندشان برسد. کلی توقع و غر.. غر.. غر

اکنون مسیری را که امسال گذرانده ام را فقط نگاه میکنم وفقط خدارا شکر میکنم که چه توان و چه عشقی به من داده است تا بتوانم این مسیر صعب العبور را سلامت طی کنم.
اکنون متوجه شدم چقدر امسال از خودم غافل بودم.

امسال که گذشت فهمیدم تمام زندگیم را برای شاگرد. اولیا وباشگاه گذاشته ام و برای زندگی خودم و خانواده ام زیاد وقت نگذاشته ام.
به خدا ایمان دارم ومیدانم دوستم دارد.
سال جدید را درحالی شروع میکنم که دشمنان، بدگویان، بدخواهان و حاسدانم را به او واگذار کرده و دوستان، خوبان وعزیزان راهم به او میسپارم.
به عادت همیشه بسم الله می گویم ودعا میکنم یارم باشد، پادشاهم باشد، قدرتم باشد ودوستم داشته باشد. انرژی های بد وآدم های بد را بیصدا از من دور کند. ویاری ام دهد بهترین باشم❤️

شاگردان خوبم را حفظ کند، شاگردان و... بد را از من دور کند.
قلبا آرزو میکنم خداوند شاگردان با معرفت و شایسته ام را یاری کند همانطور که مرا یاری میکند حتی بعد از تمام شدن عمرم.

تنتان سلامت
عیدتان مبارک🌹

یاحق
بهار 139‪9
الهه آجورلو
مربی و داور رسمی فدراسیون تکواندو 
مربی و داور رسمی فدراسیون ورزشهای رزمی

الهه فاخته بازدید : 151 سه شنبه 27 اسفند 1398 نظرات (1)

فضای شهر را سکوت پر کرده است , هر کسی که می خندد و به خیابان می رود با نگاه های معنادار آنان که مجبور بوده اند به خرید آمدند مواجه می شود. انگار جنگ شده است . کسی از خانه بیرون نمی رود , وحشتی سرد شهر را پر کرده است.  و من چند روزیست به یاد پرنده های یاکریم لب پنجره ام افتادم . برایشان برنج و عدس و گاه بیسکویت و خرده های نان می گذارم . عدس را خام نمیخورند ! همین چند روز پیش بود که انقدر با من صمیمی شدند که یکیشان به داخل خانه ام پرواز کرد و به سمت اتاق گلهایم رفت ! و راهش را گم کرد . بیرون نمی رفت , و من مجبور شدم تمام گلدانهایم را پایین بگذارم و پنجره را باز کنم باز هم نمی رفت حتی می خواست برگردد که به زور بیرونش کردیم . پرنده بینوا ترسیده بود و نفس نفس می زد . نمی دانم یاکریم ها ذاتا چه پرندگانی هستند اما فکر می کنم زود اهلی می شوند با چندبار غذا دادن به خانه ام آمدند , اوایل روی یخچال می نشستند . جفت هستند گمان کردم دنبال ساختن آشیانه هستند افسوس من جای مناسبی برایشان ندارم . 

دیروز که تا صبح بیدار بودم ناگهان چشمم به درخت لب خیابان افتاد که جوانه زده است . پس هوا بهاری شده است و من فقط کمی مطبوع بودنش را حس کردم !به خیابان رفتم هنوز به بانک نرسیده دیدم چشمها به سمتم می چرخد بدون ماسک و دستکش ! آنقدر سریع به خانه بازگشتم که فراموش کردم بایستم و به جوانه های تازه و سبز درختان نگاه کنم مثل هر سال بهار ! 

نه انگار بهار آمده است . همه می ترسند بعضی ها هم هنوز در خواب به سر می برند ! جدی نمیگیرند و من می بینم روز به روز به آمار مبتلا شده ها اضافه می شود . باورم نمی شود یک ویروس بتواند مثل سلاح جنگی عمل کند .هیچ کس بیرون نمی رود . مشاغل مختلف تعطیل هستند و من سعی می کنم و مدام دعا می کنم بتوانم این روزها را بگذرانم . 


سال 1399 خیلی زودتر آمد . 

گلدانها را عوض کرده ام ,قلمه زده ام و خانه ام کاملا شبیه یک کنج سبز زیبا شده است .جلوی پنجره آشپز خانه دو گلدان اسپاتی فلوم گذاشته ام , روی میزم یک پتوس با برگهای قلبی و دیشب هم دو گلدان را یکی کردم و در گلدان سفالی که یکی دوسال پیش خریدم و بی مصرف مانده بودم کاشتم و عجب چیزی شد !

از پنجره آشپزخانه یک جفت یاکریم می بینم و از پنجره اتاق خواب یک جفت دیگر که بدون دانه و غذا آنجا می خوابند , من هم با صدای نفسشان آرام می گیرم . گاهی آب نما را روشن می کنم و مه ساز آن فضای اتاقم را رویایی می کند انگار خواب هستم . فنجانی چای گاهی هم قهوه خالص و دمی ترک , روی صندلی راک تاب می خورم و می نوشم .

گاهی یادم می رود چه اتفاقاتی افتاده است ! اما وقتی می خواهم به کوه بروم یا بیرون بروم یادم می افتد . از مرگ نمی ترسم اما از اینکه بعد از مرگ من چند نفر از عزیزانم غصه دار خواهند شد می ترسم , و از اینکه باز مثل سالهای گذشته تنفس سخت را تجربه کنم . مثل کابوس است , ریه هایی که با من می جنگیدند تا پیروز نشوم !


بقیه دلنوشته کرونایی من در ادامه مطلب ...

الهه فاخته بازدید : 247 دوشنبه 26 اسفند 1398 نظرات (0)

شعر سپید درباره بهار

دفتر شعر سِتیا

شاعر الهه فاخته

1391/12/25

 

آوای شکفتن گل آمد

عطر زیبای گلستان آمد

می چکد قطره, از بام

می تراود نور از روزن شب از ماه

می خندد باز درخت

می بوسد باز نسیم هر دل را که مشتاق بهار است

این یعنی ... هر کسی یاد تو است

باد بهار مژده از سبز شدن می دهد با بوسه

این یعنی...

هر کسی، روی تو را می جوید در ابر بهار

می پیچد شهرت تو در عمق خیال

 

بودن تو , معجزه زندگی است

باز، بیا و نهالی تو بکار در دل خوابیده هر رهگذری !

تو که آمدنت، این قدر قشنگ است

باز بیا تا بهار زنده شود !

می ترسم نکند بعد از عید .. باز زمستان بشود

 

اگر تو نخندی در این فصل

و اگر دست بر شانه همسفران نگذاری !

ای که آمدن فصل بهار رخصتش را ز تو می گیرد هر سال

رخصتی ده

بگذار .. من نیز یک گل بشوم

آن لحظه که گفتی ... سبز و سرخ بیا

من بشکفم

 

فصل سرما, بی چادر گرم با فراموشی هر خوبی سرد است، پر سوز است

تو بیا فصل سرما را

زدنیای سیاه عرصه ما برچین

مگذار آواره ترین عاشق شهر شویم

با بهارت تو بیا !

معجزه ای در راه است ...! شاید

پایان....

الهه فاخته

25/12/1391

 

دکلمه شعر بهار را از ادامه مطلب بشنوید عزیزانم ♥

الهه فاخته بازدید : 149 دوشنبه 26 اسفند 1398 نظرات (0)

سلام 

عزیزان بالاخره نرم افزار اندروید سایت الهه فاخته منتشر شد میتوانید از طریق لینک های زیر دانلود کنید

 

لینک مستقیم نرم افزار اندروید سایت الهه فاخته با فرمت apkلینک غیر مستقیم 

 

 

 

 

apk دانلود نرم افزار الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 145 یکشنبه 25 اسفند 1398 نظرات (0)

شعر سپید شماره 11

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/16

 

مثل یک ماهی کوچک در آب , میخندم
به آسمانی که دیگر آبی نیست !
به آسمانی که دیگر روشن نیست !


میلغزم در دست ناجوانمردانه یک انسان
داد می زنم : “ کمک
کمک, ریه هایم بی آب است
تمایلی به دیدن صورتت ندارم , انسان !
من از ماری که به لانه ام نزدیک شود, میترسم


من فقط یک ماهی هستم
میخندم , به آسمانی که روزی, آبی بود
تو خرابش کردی!


چشمهای من , هنوز, میبیند
تو آسمان روز رویاهایم را با سیاهی نامردی, پر کردی !
می آید روزی که یا من میمیرم
یا آسمان رویاهایم رنگ بودن میگیرد ...

الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 179 یکشنبه 25 اسفند 1398 نظرات (0)

شعر سپید شماره 10

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/15

 

قلقلک میدهد بازوهایم را... بیداری !
زیر گوشم میخواند : چای, چای داغ !!!


چشمهایم رنگ خوابیدن شده است
آسمان, آرام است
و تمام خانه ها, چراغهایشان واقعا خاموش است !


یادم می افتد , فردا روز دیگری خواهد بود
شوق دارم
چون مادری که منتظر تولد فرزندیست
شاید یک کتاب, بهانه ای باشد
برای تولد یک عشق !
وای ! بیداری, خوابم می آید ....
کمی آن طرفتر بایست !
روزگارم سخت است , خوابم می آید !
خوابم می آید ...

الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 195 یکشنبه 25 اسفند 1398 نظرات (0)

شعر سپید شماره 9

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/13

 

از انتقام تو گذشتم
ساده گذشتم ... با اشک !


تلافی دردی که به آن مبتلا گردیدم
سوزاندن عکسهای تو بود !


من قدرتم را در دلی دیدم که شکست


مدام در پی گوشه ای می گردم
چون حبابی معلق و گردان
در فضایی دقیقا وسط هیچستان !
کاخ رویاهایم ریخت , و غرورم که شکست
گوشها کر شده اند , چشمها ندید
اسم خدا را گفتی , اذان میخواندی
تو خدا را فهمیدی؟ ... پس من چی ؟
در کدام آیین , چنین قانونی هست
که خدا را بستایی اما شیشه نازک دل, خرد کنی ؟


از تو گذشتم چون قلبم که شکست , ناتوان گشتم
انگار ... عشق ... رفت ,

از اول عید شادی ...
در کدام دنیایی که با شکستن یک دل , شادی ؟
خدا جواب میدهد ... ایمان دارم


شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 197 شنبه 24 اسفند 1398 نظرات (0)

شعر سپید شماره 8

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/13

 

-کجا نشسته ای ؟
-به روی بام
-چرا شکسته ای ؟
- (سکوت می کنم ) 
-چرا به باغ نمی روی ؟
- (سکوت می کنم ) 
-گرفته است صدای تو ... دمی بخوان !
-باشد, به چشمهای من نگاه کن , کمی ...
-چرا غصه ها را گره زدی ؟
-غصه های من کلاف عاصی اند
.....-
-
چون فاخته ای بی هراس
از سکوت پنجره , چو پنجره سکوت کرده ام
تا پرنده ای, بی هراس, مقابل صدای ساکتم
تاب خورد با صدای بالهای خویش!
وقتی .. سکوت پنجره به سنگ شکسته شد
نترس, فاخته خجسته بال !
تمام آرزوی من , صدای توست ..

رها شدم چو پنجره نترس ... برو
بمان .. آرامشم شدی !
نفس بکش
تو معجزه شدی برای من !

شاعر الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 123 شنبه 24 اسفند 1398 نظرات (0)

شعر سپید شماره 7

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/1/13

 

شنیده ای بال داران ؟

کبوتر, گنجشک, فاخته یا قناری ! بال دارند ؟
شنیده ای رازداران ؟ ... الهه , فاخته , ... راز دارند ؟!


تمام لحظه هایم, پر از سر نهانیست
نمیدانم بگویم یا نگویم ؟!
اگر گویم به که گویم؟ .. نگویم , پس چه گویم ؟


چه قدر سنگین شده است اسرار نهانی
من هر روز, آرامتر هستم
درونم خیس خیس است


دلم را که شکستند , صبر ...لبریز شد و ریخت
نه جان راه رفتن برایم مانده و نه جانی برای آرمیدن
بگویم یا نگویم فرق دارد؟ , بگویم , چه کسی درک دارد ؟


چه قدر سنگین شدم
من جزء رازدارانم , غریبم , هم جنس ندارم
چه قدر سخت است روزهای ب وفایی
کاش دری از رحمتت را می گشودی
دلم پر شد خدایا ...

شاعر الهه فاخته 

الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

تعداد صفحات : 20

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟