الهه فاخته - 13

loading...

الهه فاخته

الهه فاخته,شاعر و نویسنده و دکلماتور دارای کتابهای شعر,نویسنده کتاب دختر غمزده ونویسنده دلنوشته های عاشقانه و ..میباشد .تنها سایت رسمی است . الهه آجرلو

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 136 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر دل من باز شکست 

شاعر الهه فاخته

 

و صبح فریاد کشید

دو کبوتر بال زدند

جاده عریان و کبوترها مست

عشق بازی را بیاموز که دل

شهرت صدساله به سر می دارد!

 

بقیه شعر دل من باز شکست در ادامه مطلب ... 

 

الهه فاخته بازدید : 128 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

احساس میکنم دردی فزون تر

سینه ام را می فشارد

درد را در سینه می گیرم

می دوم, پای عریان

در شبی برفی

ماه نمی خواهم

من عاشق نورم , خدا را دیده ام

باز سیلی خوردم

امان از دل خدایا...

قلب من از سنگ نیست

اما سنگ می زنند

زندگی خانه و ویلا و سرگرمی نبود !

زندگی روشن شدن از محفل عشاق بود

من که یار و یاورم یزدان بُوَد

پا برهنه قصد رفتن کرده ام .

 


  • آخر سال 1390
  • شاعر الهه فاخته 
  • کتاب شعر صدای حق 
الهه فاخته بازدید : 187 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر دلم می سوزد

کتاب شعر صدای حق 

شاعر الهه فاخته

 

 

دلم می خواهد امشب پر بگیرم تا افق

تنهای تنها ... مثل قلب

دور گردم از این دیار

این دیار بی وفا

آدمکهای جفا

چون مترسک خشک و بی دل

چون کلاغ در پی انتقام و انتقام

 

بقیه شعر دلم می سوزد در ادامه مطلب 

 

الهه فاخته بازدید : 143 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

گوشه ای از زمان کنج من است

تو نمی دانی من چه می دانم!

در وجودم موسیقیست

و فرو می ریزد گاهی از سستی پل

ذرات وجودم

گاهی جای دستیست که به دلگرمی آن

می زنم لبخند

گاهی می لرزد اشک

آری گاهی نیست

می ترسم که خیال

بشود رویای صادقانه زندگی ام .

 

  • چهارشنبه
  • 1390/09/24
  • شاعر الهه فاخته 
  • کتاب شعر صدای حق
الهه فاخته بازدید : 130 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

بین من و تو احساسی ست

میتپد قلب .. میتپد روح

می شود گرم دستانم

درون, کلبه ای دارم

گاهی که دلم می گیرد

می زنم پرسه در نی زار

پشت آن تل

پشت آن تل که هر شب

نیلوفر پای سجاده حق

می کند راز و نیاز, تنها

تنها با خدا ... 

 

  • شاعر الهه فاخته 
  • کتاب شعر صدای حق 
  • آخر پاییز 1390
الهه فاخته بازدید : 233 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر عاشقانه دریا

کتاب شعر صدای حق 

شاعر الهه فاخته

 

دریا ... دریا ... دریا

یاد آن روز بخیر

تو به من گفتی در ساحل « عشق »

گفتم چیست! گفتی زیباست ! زیبا ...

گفتم چیست!گفتی خود باشی می فهمی!

و گذشت دریا رفت

ماندم از آن قصه پاک

لرزیدم, آخر دریا نیست

دیگر لحظه ای نیست که دریا بروم

اما تو, تو .... باز , بی دریا , گفتی « عشق »

گفتم چیست ؟ ..گفتی در توست !

حال که نه دریا می بینم و نه ساحل

می دانم دریا اینجاست

در سینه ی من

می دانم عشق زیباست

و تو می خندی این بار

خدا, تو همیشه می خندی

 

  • شاعر الهه فاخته 
  • کتاب شعر صدای حق
  • شعر دریا

 

الهه فاخته بازدید : 155 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر رنگ چشمان مرا میبینی عاشقانه

کتاب شعر صدای حق 

شاعر الهه فاخته

 

رنگ چشمان مرا می بینی؟

پس چرا خاموشی!!

روزی قلبم لرزید, کسی رنگ چشمانم را دید

اما تهمت زد بر حسّم

من آسمان را رنگی دیدم

او تاریک! او به چشمانم تهمت زد

زین پس ترسیدم, چشمهایم را بستم

اما.... 

 

 

 

بقیه شعر رنگ چشمان من در ادامه ..

الهه فاخته بازدید : 203 جمعه 16 اسفند 1398 نظرات (0)

قایقران بران

ساز را کوک می کنم

سل, سل و دو

دو , فا ... می و سل

آماده ام , آماده

می زنم تار, می نوازم سیم ها را

می خوانم از دل تنگی, نغمه آه

ماهیان گوش ها را تیز تر می کنند

میشود دریا دوچندان

ماهیان درد مرا فهمیده اند

اشک ماهی هاست,

دریا بیشتر موج بیشتر

آه من یک آه نیست

آه من قصه نیست

بران, قایقران بران

آن قدر بران تا چو یک خشکی

تمام دور من آبی باشد

می نوازم ساز

 

  • 1390/12/09
  • شاعر الهه فاخته 
  • کتاب شعر صدای حق
الهه فاخته بازدید : 181 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر زیبای همسفر 

کتاب شعر صدای حق

 

قلبم میتپد

روشنی پیداست

این روشن پیدا از چیست؟

 

برگ ... برگ زرد

برگ پاییز می افتد آسان از رخت

برگ زرد پاییز


برف .... می چکد از رخت

برف سرد .... ساده و بی آلایش

می شود خیس, سختی این جاده

 

بقیه شعر همسفر در ادامه مطلب ...

 

 

الهه فاخته بازدید : 202 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر عاشقانه غمگین راز قصه من 

شاعر الهه فاخته

 

گله دارم که چرا سخت شده این دوره ما

گرگ بی غیرت خوش چهره لباس

دل معشوق مرا برد سراب

ای خدا همنفسم دست تو است

دل دلدار نگه دار

ای خدا عشق در دیدار گذار

 

 

بقیه شعر عاشقانه غمگین راز من در ادامه ... 

 

الهه فاخته بازدید : 109 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

عشق به هر دل نرود

باید اندوه عجیبی بکشی

باید از راز دلت, قصه عشق بخوانی

که فضا پر شود از فلسفه پاک خدا !

عشق لبخند خداست در دل بی کینه تو

الهه فاخته بازدید : 119 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

زمان, زمان گریستن نیست

زمان گذشتن از پل لرزانیست

که تکان می دهند حاسدان , آن را

لرز دارد این پل ظاهرا آرام!

الهه فاخته بازدید : 206 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 شعر تحفه 

کتاب شعر صدای حق

 

روزگاریست که این تحفه درویشی ما

مانده در کوله خویش

تحفه را نگرفتند

گشنگان گرچه شوند سیر

چشمشان سیر نباشد ای دوست !

 

 

بقیه شعر تحفه در ادامه مطلب .. 

الهه فاخته بازدید : 134 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر عاشقانه و شعر آرامش 

سه شعر سپید کوتاه تقدیمتان می کنم 

از کتاب شعرواره های سپید من 

شاعر الهه فاخته 

 

آمدم تا عاشقانه ..در کنار تو بمانم ,

تا برایت جان دهم

آمدم تا بمانم ...

نازنینم

گرچه رب بر من نظر کرد

عاشقی را صادقانه باورم کرد

چشمهایت از نگاهم دور نیست

تا زیباترین افسانه عشق

آمدم با تو بمانم تا آخرش

 

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 25 - 
  • شعر سپید عاشقانه

 

شعری دیگر در ادامه مطلب درباره آرامش 

الهه فاخته بازدید : 150 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

می گوید نماز میخوانی یا خیر!

می گویم نماز چیست؟

می گوید حرف با خدا

میگویم خدا کیست؟

می گوید تنها کس ماست

می گویم چرا میپرسی با همه کسم حرف میزنم یا خیر؟

سکوت می کند

می روم و فکر می کنم به چند نفر باید بگویم :

آخر بتو چه ربطی دارد با همه کسم حرف میزنم یا خیر!

امان از حرفی که نسنجیده گفته شود...

 

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 24

 

الهه فاخته بازدید : 192 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر پاییز 

شعرواره های سپید من 

 

باز پاییز رسید

فصل رویاها رسید

فصل ساده , بی اراده از پی تغییر

فصل شعر و فصل عشاق

فصل عجیب رنگهای کهکشان

باز پاییز رسید

قلب شاعر تکانی میخورد

ماه می لرزد ..قصه ای می آید از اعماق دل

مثل پاییز پیچیده و زیبا

شاعری کن تا میتوانی ای رفیق! .

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 23 - شعر پاییز

 

الهه فاخته بازدید : 132 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

دیوانه ام ؟

از کی دیوانگان عاشق شدند ؟

از کی دیوانگان شاعر شدند ؟

از کی دیوانگان سرباز جان تو شدند ؟

دیوانه نیستم , عاشقم

من درد دارم از بی کسی

وقتی , نامهربانی می کنی, دیوانه ام

وقتی باورم کردی ولی افسانه ای ,.....

دیوانه ام


مجنون اگر گشتم ,

فقط از بهر توست

آرزو دارم برایت تو هم عاشق شوی

عاشقان را ایزد منان کند صاحب مقام

عاشقی عرضه میخواهد .. دعایت میکنم

تو اگر عاشق شوی

می فهمی چرا دیوانه ام

دیوانه ام ...

دیوانه ام ...

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 22

 

الهه فاخته بازدید : 169 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر نفرت 

شعرواره های سپید من 

 

آمدیم رسوا کنیم, نفرت ابلیس را

یادمان رفت عشق چیست!

آمدیم مرهم نشانیم, همسفر باشیم

ولی عاقبت دیدیم تشنه هستیم تا دلی را بشکنیم

آمدیم آدم شویم

یادمان رفت

آدم و حوا چه کردند

آمدیم خوب باشیم.. بد شدیم

دل شکستیم

گفتیم دل برای این دل شده است

یادمان رفت ,آمدیم عاشقی را از خدا هدیه بگیریم

پرشد این پیمانه روح ...

یادمان رفت ,عاشقان روح بزرگی داشتند

آمدیم ابلیس را رسوا کنیم, عاقبت رسوا شدیم

دل شکستیم... آه ... .

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 21 - شعر نفرت

الهه فاخته بازدید : 115 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

آسمان دل گرفته و ابری ست

اتفاق نیست که دیشب بخاری روشن شد

و امروز هوا سرد و آسمان دل گرفته و ابری.

 

اتفاق نیست شکستن یک دل

و رسم نیست آمدن یک دل برای شکسته شدن

 

تلاش باید کرد,برای خوب بودن

تلاش باید کرد برای نشکستن یک دل !

 

آرامش درون قلب من و توست

وقتی دلی را می شکنی آرامشش را می گیری

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 20
الهه فاخته بازدید : 153 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر سکوت خدا

شعرواره های سپید من

 

گفتم که خدایا از همه عالم دلگیرم ... هیچ نگفت

گفتم که خدایا خود در خود غمگینم .. هیچ نگفت

در وجودم از خود نالیدم باز خدایم دید و.. هیچ نگفت

) گاهی آنقدر سنگینی که خدا هم نمیداند چه بگوید ,(

این سکوت از بهر خدا می شکند قلبم را

آخر ساده گفتم ...

دل بگیر عمر ببر

باز خدا شنید وهیچ نگفت


ای خدا ای تنها عاشق آدمها ،

دل دیوانه من را تو بگیر

بنده هایت دل می شکنند

جایی برای دل درمانده من نیست


اینبار تو دعایم بکن از حرمت عشقی که شکست

محبوب تویی .. به کجا پناهنده شوم ..

وقتی امن تر از آغوشت نیست

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 17 - شعر سکوت خدا

الهه فاخته بازدید : 117 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

گاه گاهی که دلم می گیرد میخوانم

من صدایی دارم پر سوز

و گلویی که نمی دانم رازش چیست!!!؟

در الفبای خشونت ماندم ..چگونه بنویسم « ظلم »

آخر من که با دست خدا می نویسم شعری

واژه ظلم برایم سخت است ...

و چه دلگیریم امشب

عشق,بی الفبا می دهد تغییر، دل را

ظلم با الفبایش می دهد تغییر رسم انسانیت را .. بجنگ ... عاشق باش .

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 18
الهه فاخته بازدید : 140 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

15

 

بخوان نام مرا

 

تا که آغاز شود یک راز

 

عشق یعنی رسیدن عشق یعنی قلب من

 

بی مدعا,درد اسارت می کشد

 

زیبای من, باورم کن !

 

چشمهایم خسته بود

 

دیدمت اما پای من بسته به زنجیر

 

بیا تا ببازد غصه هایم

 

عشق این است تو بدانی عاشق عشقم ... همین.

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 15
الهه فاخته بازدید : 115 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

14

ای زندگی

ای زندگی

پایان بده

غصه ها را

این جهان با ما ندارد سازشی

هی ناز دارد

ناز دارد

ناز

 

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 14
الهه فاخته بازدید : 122 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

یک زغال ... بیصدا,زیرخاک

درد میکشد , درد

تاریک و سیاه است

اما عاقبت, روسیاه زشت سختی دیده

گوهر است, گوهری نایاب

بشنو این پند را

سختی دوران , تو را گوهر کند

حالا ببین ... حرف این پیر خانه ویرانه را .

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 12

 

 

مثل دریا پر طلاطم

مثل طوفان , پرهیاهو

مثل انگشت زمان , روی اندام قشنگ زندگی

باید شروع کرد,زندگی را

هر چند تازه تازه با تولد

معجزه یعنی همین

باورش کن .. .

باوری را که برایت عشق آورد.

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 13
الهه فاخته بازدید : 146 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

 

شعر سردی آدمها

کتاب شعرواره های سپید من

 

نگاه میکنم بتو چرا شکسته ای ؟

غزل غزل ترانه از صدای تو ... کم است

نگاه میکنم بتو ..

صدای تو گرفته است ... صدای من خموش

چرا کسی صدای دل به گوش خود ندید؟

گمان کنم دچار سردی عجیب گشته اند

آدمهای سرزمین من.

 

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 11 - شعر سردی آدمها
الهه فاخته بازدید : 117 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

وقتی خدا می بیند

فرشته ها می بیند

پریان می بینند

همه چشمهای باز میبینند

و تو نمی بینی

مشکل از جای دیگری است

خانه دلت برای حضور خدا تنگ شده است .

 

الهه فاخته 

کتاب شعرواره های سپید من 

شعر شماره 10

الهه فاخته بازدید : 109 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

چشمهایم را دستهای خاطره می گیرد

تا نبینم یک گل , چگونه زیر پای عابری خشک میشود

دریغ از اینکه .. وقتی چشمهایم را گرفت

در گذشته , خاطره ای زنده شد

قلبی زیر پای مردی می میرد

 

خاطره , دستهایت را از چشمانم بردار

من سالهاست که درد میکشم .

 

 

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 9
الهه فاخته بازدید : 277 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

صبح بعد از بیداری

کنار پنجره می ایستی

با چشمانی غم آلود

فکر میکنی کسی که دلت را

شکسته است مدام نفرین کنی

دریغ!

همان لحظه که دلت شکست

پروردگارت دست به کار شد

خیالت راحت ...

دل شکسته فقط سمت خدا باز میگردد

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 8
الهه فاخته بازدید : 147 پنجشنبه 15 اسفند 1398 نظرات (0)

وقتی نمیخندی , نا خوش احوالم

وقتی نمی بینی, ناخوش احوالم

وقتی گریه میکنی آرام, ناخوش احوالم

وقتی گمان میکنی نمیبینم , ناخوش احوالم

بخند که من بخنده تو میخندم

  • الهه فاخته 
  • کتاب شعرواره های سپید من 
  • شعر شماره 7
الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

تعداد صفحات : 20

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟