الهه فاخته - 20

loading...

الهه فاخته

الهه فاخته,شاعر و نویسنده و دکلماتور دارای کتابهای شعر,نویسنده کتاب دختر غمزده ونویسنده دلنوشته های عاشقانه و ..میباشد .تنها سایت رسمی است . الهه آجرلو

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
elahe_fakhteh بازدید : 152 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (0)

مقدمه

 

داستانهایی که در انتهای این کتاب نوشته شده است حقیقی ست

و برگرفته از زندگی خودم می باشد که در انتهای کتاب به صورت

یک داستان مشخص در قالب چهارده فصل جمع بندی شده است

.

اصرار نمی کنم که باور کنید !

زمان این اتفاقات مشخص نیست , شاید هم اصلا زمانی ندارد

همانطور که مکانش قابل توصیف نیست , همانطور که حس و

حالش قابل بیان نیست !

من در گذشته ایمان قوی داشتم و همین که به زبان آوردم به الله

ایمان دارم مصیبت ها و بلاها چنان به سرم هوار شد که اکنون در

سن سی سالگی به دوران باز نشستگی خود رسیده ام .

 

 موضوعی مرا  به شدت مرا افسرده کرد , زمانیکه افسرده

شدم , قدرتم را از دست دادم

اکنون کم کم به زندگی عادی بازگشته ام

 

دنیای معنویت و شناخت پروردگار دنیای دیوانه کننده ایست ,

وقتی راهش را بگیری باید قید آرامش و زندگی راحت را بزنی

, وارد دنیاهای عجیب روح می شوی و روح یک انسان چنان بر تو آشکار می شود و چنان زخمی ات می کند که هیچ کس قادر

درک نیست .

شاید کسانی که زیاد نماز می خوانند و در زندگی خود معجزه خداوند را بارها حس کرده اند داستانهای مرا بفهمند اما باورش ... !

 

باورش مهم نیست , مهم ....

الهه فاخته 

 

 

بخش اول کتاب دختر غم زده آمدن انسان و گذشت آن از هفت آسمان را بیان می کند , آسمان هفتم همان دنیاییست که از آن آمده ایم و هیچ کس آن را به خاطر نمی آورد حتی من !

elahe_fakhteh بازدید : 130 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (0)

با احترام 

تقدیم به تمام انسان های با شرف, که انسانیت را رواج می دهند و به حضور خداوند ایمان دارند ..

تقدیم به انسانهایی که مصیبت های زندگی خود را با صبر, تحمل کردند و توکلشان به الله کم نشد 

یا حق ! 

کتاب دختر غمزده 

نویسنده الهه فاخته 

elahe_fakhteh بازدید : 182 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (0)

 

کتاب دختر غم زده

نویسنده الهه فاخته

 

دوره راهنمایی بودم 
درس دینی درباره خدا بود 
یکبار در حیاط مدرسه در دلم گفتم خدا چیست 
و صدایی ازم پرسید میخوای بدونی؟ 
و این صدا در سه زمان مختلف سه بار این سوال رو کرد وقتی هر سه بار قاطعانه آری گفتم اول قدرت بی نظیری به دست آوردم 
و روز به روز به قدرتم اضافه شد
نه دعایی کردم ، نه چیزی گفتم که اگر گفتم یادم نیست!
فقط یادم هست نماز میخواندم و به الهام از امام سجاد سجده های طولانی داشتم
در سجده ها ذکر یا سبحان می گفتم و بعدها درد و دل می کردم.
دنیاهای زیادی را دیدم 
قدرتهای زیادی به دست آوردم
خواندن ذهن ، تشخیص دروغ،شنیدن صدای اجسام،صحبت با فرشتگان و پریان ، وارد شدن به دنیای اجنه،وارد شدن به دنیای موجودات خاص، دیدن دنیاهایی که در دل همین دنیا هستند گاهی دیده می شوند اما قابل درک نیستند و به فراموشی سپرده می شوند ، حس کردن اتفاقات نزدیک به آینده ، و هیچ سوالم بی پاسخ نماند!، قدرت شفای جسم خودم، قدرت دعا،قدرت چشم بصیرت، و سرانجام .... قدرت عشق در کنترل خودم ( عشق نه قطع میشود نه تمام می شود) و خنده دار بود دیدن انسانهایی که از نور من به خدا پناه میبردند ..


آری در دنیای تاریک وقتی اثر نور را درک نکنی و ناشناخته باشد،از آن می ترسی!
آری تاوان دادم
از هر محبتی ممنوع شدم 
آرزوهایم فنا شد!
مسیرهایی در زندگیم بود که در آینده مرا انسانی مورد تحسین و پرافتخار می کرد 
اما ... تاوان سه بار تایید کردن برای شناخت خدا و قدرتش این ذهن برتر، همه را گرفت ... همه را از من گرفت
و من اکنون چون اشراف زاده ای ثروتمند ، می دانم هر چه از معنویت بخواهم ظرف مدت کوتاهی نصیبم خواهد شد . 
تجارب من ، کتابی شد به‌نام‌ دختر غم زده 


دختری که ناگهان صاحب قدرتی شد و داستانهایش را به هر کسی گفت، و هر کسی باور نکرد و غمگین شد
دختری که در دوره ای از زندگی اش حقایق را فهمید و وقتی خوب و بد انسانها را فهمید دچار غم شد که چرا میبینند و درک نمی کنند !
دختری که از ناحقی،ظلم،ستم،بدخواهی،خسادت و... به تنگ آمد و آنقدر بدی دنیا را دید که غم زده شد .. مثل دریا زدگی ... در دل غم، غمزده شد
و این داستان را به زبانی ساده نگاشته ام در کتابی به نام دختر غم زده
و با احترام تقدیم می کنم
یا حق

  • الهه فاخته
  • کتاب دختر غم زده 

 

elahe_fakhteh بازدید : 164 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (0)

اما تو بی نیاز هستی و من نیازمندخدایا ! 

تو وجودم را سرشار از عشق کرده ای
تو به من مهربانی داده ای
خوب بودن آموخته ای 
بخشندگی آموخته ای
اما تو بی نیاز هستی و من نیازمند
چرا هرچه خوبی کنم زخمی میشوم؟
این گاهی بد بودن آزارم میدهد میخواهم مثل تو خوب خالص باشم اما
نیازمندم .. چیزی درونم کم است😢

ای خالق بی همتایم!
به من قدرتی ببخش که اگر خوبی کردم بدی نبینم
من چندروزیست پر از غم هستم
مرا در آغوش بکش!
حالم خراب است
مرا در آغوش بکش بی مدعای خوب 😢❤️

الهه فاخته
۱۵ بهمن ۹۷ .بامداد

 

elahe_fakhteh بازدید : 466 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (1)

 

دلنوشته عاشقانه راز چشمهای عاشق

دلنوشته عاشقانه شماره 9

نویسنده الهه فاخته 

 

خودت هم می دانی 

چشمهای پر راز من تو را هم اسیر کرده است 

این راز , شعر عاشقی ست

 

به لبخند تو فکر می کنم 

لبهایم پر از شعر می شود  و چیزی نمی نویسم

به نگاه تو فکر می کنم ! ... و به قلبت !  ..... و دستهای پر حرارتت!

وجودم پر از شعر می شود ..

اما نمی نویسم !

 

آنگاه که تو را می بینم , فقط نگاهت می کنم 

و فقط کسانی که این لحظه را می بیننند ,حس چشمهای مرا می فهمند 

 

خودت هم می دانی 

چشمهای پر راز من تو را هم اسیر کرده است 

این راز , شعر عاشقی ست

  • الهه فاخته
  • دلنوشته عاشقانه شماره نه

 

 

elahe_fakhteh بازدید : 173 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (0)

 

دلنوشته عاشقانه دلم می خواهد کنارت باشم 

دلنوشته عاشقانه شماره 8

نویسنده الهه فاخته 


آری بالاخره تو می آیی و سهم من از این عاشقانه , این نیست 

 

شب را که با فکر تو می خوابم , خواب تو را می بینم 

و صبح به تو سلام می دهم و بر می خیزم 

اذان که می گوید دعایت می کنم و گاهی .... 

یادم می افتد تو واقعا کنارم نیستی و می ترسم که نباشی 

تو می آیی

آری بالاخره تو می آیی و سهم من از این عاشقانه , این نیست 

می دانم ... می دانم ... می دانم 

الهه فاخته

دلنوشته عاشقانه کوتاه شماره هشت 

elahe_fakhteh بازدید : 149 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (0)

 

دلنوشته عاشقانه تمام جرم ها را بخاطر تو به گردن می گیرم

دلنوشته عاشقانه شماره 7

نویسنده الهه فاخته 

 

و اگر هزاران بار در گوشم بخوانند : تو را نمیخواهد من صدهزاران بار میگویم : ولی من او را میخواهم ... میخواهم و میخوانمش ...

 

تمام جرم های دنیا را به گردن میگیرم اگر تو بخواهی و اگر بهانه ات این است که من مجرم هستم .

از تمام خلایق عذرخواهی میکنم اگر تو به عذرخواهیم نیاز داری تا مرا ببخشی.
هزاران بار طلب بخشش میکنم از تو، اگر مرا گناهکار و مقصر میدانی!

بر تو خرده نمیگیرم، آری بر تو خرده نمیگیرم به دوچشمان عاشقم سوگند ، اگر یک بار دیگر به آنها نگاه کنی زلالی قلبم را خواهی دید به خدا خواهی دید.

دنیای بی تو سرد است 
تمام روزها زمستان است
و اگر هزاران بار در گوشم بخوانند : تو را نمیخواهد من صدهزاران بار میگویم : ولی من او را میخواهم ... میخواهم و میخوانمش ...
مهم نیست که گناهکار نیستم مهم این است تو مرا ببخشی حتی به گناه نکرده ام❤

یا حق

  • بیست و چهارم تیرماه ۱۳۹۷
  • الهه فاخته
  • دلنوشته عاشقانه شماره هفت 
elahe_fakhteh بازدید : 183 چهارشنبه 08 اسفند 1397 نظرات (0)

 

دلنوشته عاشقانه شانه های تو

دلنوشته عاشقانه شماره 6

 

دلنوشته عاشقانه ترجمه شده به زبان کردی

مترجم : حسن محمودی

 

نویسنده الهه فاخته 

 

دلم میخواهد سرم را روی شانه هایت بگذارم

دستانم را بگیری

شاید اگر چشمهایم را ببندم و صدای نفست را بشنوم 

آن لحظه سفری به بهشت کنم ! 

شانه های تو ، شاید .. پایان غم های دنیایم باشد.

الهه فاخته 

بهار.. بیست و یکم خرداد ماه ۱۳۹۷

 دلنوشته عاشقانه شماره شش

 

 

دڵم ئەیەوێت سەرم بخەمە سەر شانەکانت و 

دەستەکانم بگریت 

ڕەنگە ئەگەر چاوەکانم دابخەم و دەنگی هەناسەت ببیستم 

لەو ساتەدا سەفەری بەهەشت بکەم !

شانەکانی تۆ ، ڕەنگە .. کۆتایی غەمەکانی دونیام بێت ...

 

ئالیهە فاختە 

و : شـوانە عبداللە

 

 

Romance Love Letter # 6

 

I would like to put my head on your shoulders 

You take my hands 

Maybe if I close my eyes 

And hear the sound of your breath

 

That moment I ll have a journey to heaven 

Your shoulders , maybe... put an end to  my worldly griefs 

Translated by : 

Hassan ( Ashkan ) Mahmoodi

poem : elahefakhteh

 

elahe_fakhteh بازدید : 745 سه شنبه 07 اسفند 1397 نظرات (0)

 

شعر برای دختران 

روز دختر بر شما عزیزان مبارک 

 

دنیای دختران
عروسک و لاک و تل و سنجاق نیست
دنیای دختران یک بغل آرامش است و بازی کودکانه اش
دنیای دختران اشک و غم و سرکوب نیست
این دختر است که نباشد می میرد طبع لطیف شعر
می خشکد اشک شوق در چشم آدمی
این دختر است شاد ، پرعشق ، اوج مهربانی خدا بر روی زمین
دختر لطف خداست چرا ناسپاسی اش کنید؟
چرا غصه اش دهید تا یک زن شود
آنگاه از درد زن بگویید و مثلا همدلش شوید؟
دنیا فراز و فرود دارد
گاه خنده و گاه غصه و اشک دارد
اما نه غصه ای که مداوم است و برای جنس زن است
نه غصه ای که حل شدنیست 
این مملکت شاه ندارد که الگوی مردمش شود
شاهی که زنش ، کنارش نشیند و مردم ببینند ملکه بودن چه حالت است
آن گاه هر مرد شاه خواهد شد و ملکه یار باقیش!
فرزند یا پرنسس است یا شاهزاده عزیز!

درد این است
چرا خنجر به روح دختران زدید
که وقتی یک زن شود ، جسور شود غصه هایش ریشه دار شده زخمش عمیق تر

جسارت فریاد زدن از دختر گرفته اید
غم باد شده است و آتش به زن بودنش زدست

من دخترم 
که ناز دارم و الهه عشق و مهربانی ام
گرچه صد جفا به من شده است
بخشیده ام
دوباره عشق می ورزم و از نو مهر می دهم
چگونه دلت آمده که مرا به اشک واداری
وقتی جنگیده ام قوی شده ام اما
دستهای یک مرد جلویم ایستاده است
که نکن.نرو .نگو.ساکت باش
هیییس ! چرا دختر فریاد می زند؟
غم باده میکند به درونش
وقتی که زن شود، می بازد تمام جوانیش!

هیس ممنوع
دختر فریاد بزن
بخند آری بلند بخند شادی کن
هر که گفت هیس ، بلندتر بخند 
هوای دل دختران با باباست
دختری که پدر ندارد ، بابایش خداست
ناز کش عشوه دختران مادر
دختری که مادر ندارد، مادرش باز خداست

دختر بخند، شادی کن
وقتش که رسید بجنگ ، تلاش کن ...خود را ساز

هر دختر یک گل است
هوا بهاریست در جمعی که دختران بسیارند
مواظب گلها باشید.
مواظب این گلستان باشید.

با قلبی پر درد  الهه آجرلو - فاخته

 

 

دکلمه دنیای دختران در ادامه ... 

 

 

elahe_fakhteh بازدید : 801 سه شنبه 07 اسفند 1397 نظرات (0)

شعر نوشت بانو 

نویسنده الهه فاخته

 

بانو،ای بانو چرا خودت را فراموش کرده ای!

آغوشت را باز کن، تا فرشتگان سبد سبد گلهای شقایق و نرگس تقدیمت کنند اینبار پشت کن به تمام کسانی که نفست را می گیرند از قدم زدن های تو در خیابان شهر . در خلوت خود باز هم گریه کن،گریه چیزی از ارزشهای تو کم نخواهد کرد .

بانو سرت را بالا بگیر، تو کم نیستی، ضعیف نیستی، تو خلق شده بالاترین قدرت هستی،سرت را بالا بگیر و باز هم لبخند بزن و باور کن اگر لبخند تو نبود ، این دنیا جز فریاد چیزی نداشت!

 

 بانو،تو خود یک گل هستی ،مواظب خودت باش که گلها خشک می شوند، پژمرده می شوند و خدایی ناکرده می میرند .

اینبار جلوی آیینه بایست،به خودت لبخند بزن و شاعرانه ترین شعر دنیا را برای چشم هایت بخوان . اگر تنهایت گذاشته اند، خود را به دیگران وامگزار خودت،خودت را تنها نگزار و باور کن دنیا با حضور تو زیبا شده است بی خیال حرفهای هیچ!

الهه فاخته

 

Instagram.com/elahe_fakhteh .

Telegram.me/elahe_fakhteh

 پ.ن: فقط این شعر ،شاعرش الهه فاخته است و شعرهای مشابه فقط منتسب هستند. ⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐

elahe_fakhteh بازدید : 180 دوشنبه 06 اسفند 1397 نظرات (0)

 

 

تو ای اندوه دامن گیر

رها کن دامن چین دار این زن را

فرو پاشید مرگ,

از هیاهوی محبت

دولت خورشید آمد

درخشید, شعر سپید ... بی قلم !

در دفتر اشعار

 

دل, روشن شد از این دلگیری مزمن !

صدایم کن, کمی بیشتر مدارا کن

تو ای اندوه !

رهایم کن .. رهایم کن ...

الهه فاخته
elahe_fakhteh بازدید : 182 دوشنبه 06 اسفند 1397 نظرات (0)

 

دلنوشته عاشقانه من زیاد عاشق شدم

دلنوشته عاشقانه شماره 5

نویسنده الهه فاخته 

 

فقط خدا میدونه که اگه عاشق نبودم سختیا و مشکلات زندگیم منو دق داده بود و تو همین سالها یه هجله رنگی میزدن برام مینوشتن جوون ناکام.

من انقده عاشق شددددم. یه بار عاشق یه عروسک شدم قسطی خریدمش . توی اتوبوس روی پام توی مشما نشسته بود .همه فکر میکردن بچه ایه چیزیه روشو کشیدم.دیگه دلم طاقت نیاورد سرشو زدم کنار.با خوشحالی و شعف از پنجره بیرون رو میدید. گذاشتمش توی رختخواب.اولین صبح بیدارم کرد.دستشو گذاشت روی صورتم. پاشدم صبح بود بهش توضیح دادم ساعت کاریم از عصر شروع میشه تا شب! روشو کشیدم شب اومدم نشستم روتخت .از درد پاهامو میمالیدم که صداشو شنیدم . (پاهاتو بذار رو تخت تا ببوسمشون بخدا خوب میشن). این عروسک شد همدم تنهاییام.انگیزه زندگیم تو سخت ترین شرایط. یک لحظه دور موندن ازش دیووونم میکرد.

آره من عاشق یه عروسک شدم که وقتی صداشو پیدا کردمو حرف زدم ازش میترسیدن.فکر میکردن زنده س.

 

 

 آره خندت نگیره من عاشقم میدونی عشق لیاقت میخواد وقتی درونت پرعشق باشه بقیه میشن انتخابت .انتخاب اینکه بهشون عشق بورزی. حالا بعد مدتها من دوباره عاشق شدم اما اینبار عاشق تو. کنارم نیستی بخدا رووووز و شب ندارم. غمگینم تو رو برای عشق ورزیدن انتخاب کردم.این انتخاب شیرینه دلچسبه اما دوریش تلخه.

عشق یه قدرته که هم امیدت میشه.هم انرژیت. عشق تو رو در خودت حل میکنه بخدا نزدیکت میکنه❤ دلم برات تنگ شده❤

 

 

  • الهه فاخته
  • دلنوشته و نامه عاشقانه شماره پنج

 

elahe_fakhteh بازدید : 223 دوشنبه 06 اسفند 1397 نظرات (0)

 

دلنوشته عاشقانه غمگین انتظار 

دلنوشته عاشقانه شماره 4

نویسنده الهه فاخته 

 

این ملودی های مانده در نگاه من با تو ، تکرار خواهد شد اگر دوباره به من بنگری!

 

ملودی که در سکوت بین نگاهمان جاریست با هیچ سازی آواز نمیشود .

فدای چشمهای با نشاط تو❤ قبل آنکه عمرم تمام شود کاری کن❤

این روزها، روزهای نو ، روزهای سال نو ، جوانه زدن عادیست از درخت خشک شده در خواب زمستانی.

ایمان آوردم به زنده شدن دوباره

آه فصل بهار زندگیم با حضور تو می آید ناگهانی می آید .

 

این ملودی های مانده در نگاه من با تو ، تکرار خواهد شد اگر دوباره به من بنگری!

 

آه چه میشود مگر چه میشود نگاهت را تا پایان عمر از من بر نداری❤

 

دلم نو شده است و خاطرات تو عتیقه ماندگار تاریخیست !

 

چشم انتظار معجزه ای از سمت پروردگار هستم که شاخه های خشک زندگیم با عشق تو جوانه بزند.❤ تنهایم نگذار ، از من دور نباش

زندگی دو روز است، آه دو روز است ، آری دو روز است.

الهه فاخته

دلنوشته عاشقانه شماره چهار 

 

 

elahe_fakhteh بازدید : 223 دوشنبه 06 اسفند 1397 نظرات (0)

 

دلنوشته عاشقانه تو را انتخاب کرده ام 

دلنوشته عاشقانه شماره 3

نویسنده الهه فاخته 

 

اما... اما تو در تصور من پایان نمیگیری و این اعتیاد هر روز دامن گیر تر از روز قبل میشود. تو تنها رویایی هستی که در من نمی خشکد و پایان نمی گیرد.

از ماشین ها فقط رنگ میدانم . در کشورهای اروپایی چیز خاصی نمی یابم! راستش یه دریا باشد و موجش برایم کافیست .شب های مهتابی دریا دیدنیست هزار بار میبینم و سیر نمیشوم!

راستش جنگل و سبزی درختان کافیست برایم بوی کنده درخت مستم می کند یک لیوان چای سبز میچسبد یا قهوه داغ ! آری چیز بیشتری نمیخواهم.

جنگل همه جا هست

دریا هم هست

شب های سحرآمیز کویر را هم دوست دارم

وای که گلزار را هم دوست دارم. مگر میشود مست از شمیم گلهای رنگارنگ نشد!

 

دلم سفر میخواهد ولی سفری که در آن بلند بخندم و در خود چمبره نزنم.

راستش توقع من این کشور و آن قاره نیست. غنی هستم یعنی ذهن من آنقدر بزرگ است که میتوانم با دیدن یک عکس تصور کنم آنجا هستم و لبریز شوم آنقدر که دلم دیگر نخواهد که به آنجا بروم.

اما... اما تو در تصور من پایان نمیگیری و این اعتیاد هر روز دامن گیر تر از روز قبل میشود. تو تنها رویایی هستی که در من نمی خشکد و پایان نمی گیرد.

 

راستش قدرت انتخاب کردن را دوست دارم.

تو انتخاب من هستی

آه برگرد و به رویایم ،واقعیت ببخش

تجسم وصالت شده است خوراک هر روز من.

در این روزهای آخر سال، انتظار خانه نشینم کرده است .

آه اگر قاصدکی می آمد و از تو میگفت شاید قلب ملتهبم آرام می گرفت

آیا تو سراب هستی یا هستی؟

بسان گل پامچال که صدای بهار را با ناز به گوشمان می رساند‌ تمام این روزهای سخت انتظار را گذاشته ام به نشانه وصال !

 

آن قدر غنی از مهر پروردگار شده ام که درون خویش جز عشق و سرمستی نمیبینم و نمیخواهم.

مگر چند روز زنده ام که سرمست نشوم از فصل ها.از آسمان و از تو ..آری از تو که هم بهاری هم پاییز ، هر لبخندت شکفتن گلی زیباست و هر نگاهت به زیبایی قرص قمر!

من که از صدای قمری دم پنجره سیر نمیشوم از صدای تو بگذرم؟

آه که کسی نمی داند در سینه سوخته ام چه فلسفه ای جان داده است و با این حال من هنوز زنده هستم.

از من نگذر 

من شکستنی هستم

الهه فاخته

دلنوشته عاشقانه شماره 3

 

elahe_fakhteh بازدید : 379 دوشنبه 06 اسفند 1397 نظرات (0)

 دلنوشته عاشقانه دلم می خواهد کنارت باشم 

دلنوشته عاشقانه شماره 2

نویسنده الهه فاخته 

 

از مجمو عه دلنوشته ها و نامه های عاشقانه 

در این پست برایتان دلنوشته های عاشقانه ای را قرار داده ام که به قلم الهه فاخته میباشد . برای خواندن بقیه دلنوشته ها اینجا کلیک کنید

 

 

دلم میخواهد لحظه ها کنار تو باشم تو را بنگرم ،صدایت را بشنوم، لمست کنم و اجازه ندهم کسی این حریم را ببیند 

 

 

 سلام عزیز نازنینم!

این روزها بیش از هر روز دیگر دلم برایت تنگ شده چقدر دلم میخواست همین روزهای نزدیک به هم کنار هم باشیم

آه که چقدر دلم سفر میخواهد. اما راستش تنهایی که نمی شود به سفر رفت آن هم من که دختری تنها هستم. دوست داشتم بروم به شهری که صبحش، صدای امواج دریا بلندم کند از خواب . راستش تنهایی که سفر میروم تا میایم دم ساحل بنشینم و آرام بگیرم کسی بی اجازه می آید و کنارم می نشیند و تمام خلوتم را زهر می کند. دلم میخواست تو کنارم می نشستی وای که چقدر دلچسب می شود دستهایم را در دستهایت بفشاری
آن وقت می رفتیم و با هم قدم میزدیم . از همان قدم زدن های دونفره که همه را به هوس می اندازد عاشق شوند

بعد هم کافی شاپی پیدا می کردیم و من کاپوچینو یا قهوه فرانسه سفارش میدادم با کیک شکلاتی و تو را مجبور می کردم کیک موکا یا ردولوت سفارش دهی .کیک شکلاتی را خودم میخوردم و به کیک تو هم دست برد میزدم و با هم میخندیدیم
وای که چقدر این چیزها لذت بخش است بخش خوردنش بیشتر 
بعد هم میرفتیم در مسیر ساحل اما اینبار می دویدیم وااای آن قدر می دویدیم که لپ هایمان گل می انداخت و آن وقت بلند بلند میخندیدم.
من بلند خندیدن را چقدر دوست دارم راستش تو که باشی تمام ترس های دنیا خنده دار است


تو که باشی دیگر کسی بی اجازه کنارم نمی نشیند چون حریم من تو می شوی و چه کس اجازه دارد وارد حریم دونفری شود؟! آه چه روزها که در خیال خود با تو بودن را تصور میکنم با همین بهانه های کوچک
اصلا چه عیبی دارد دنبال بهانه باشیم که دنبال هم بدویم و بخندیم ؟! نه تو که باشی هیچ سوالی پرسیده نمیشود
تو فقط باش ...فقط باش ... دلم با تو بودن را میخواهد

 

 

  • نویسنده : الهه فاخته
  • دلنوشته و متن عاشقانه شماره 2

 

دکلمه این دلنوشته و نامه عاشقانه را در ادامه مطلب بخوانید 

 

 

 

elahe_fakhteh بازدید : 446 دوشنبه 06 اسفند 1397 نظرات (0)

 دلنوشته عاشقانه کوتاه

 نویسنده الهه فاخته

 

از مجمو عه دلنوشته ها و نامه های عاشقانه 

در این پست برایتان دلنوشته های عاشقانه ای را قرار داده ام که به قلم الهه فاخته میباشد . برای خواندن بقیه دلنوشته ها اینجا کلیک کنید

تو که باشی دیگر کسی بی اجازه کنارم نمی نشیند چون حریم من تو می شوی و چه کس اجازه دارد وارد حریم دونفری شود؟!

 

سلام عزیز نازنینم!
این روزها بیش از هر روز دیگر دلم برایت تنگ شده چقدر دلم میخواست همین روزهای نزدیک به هم کنار هم باشیم

آه که چقدر دلم سفر میخواهد. اما راستش تنهایی که نمی شود به سفر رفت آن هم من که دختری تنها هستم. دوست داشتم بروم به شهری که صبحش، صدای امواج دریا بلندم کند از خواب . راستش تنهایی که سفر میروم تا میایم دم ساحل بنشینم و آرام بگیرم کسی بی اجازه می آید و کنارم می نشیند و تمام خلوتم را زهر می کند. دلم میخواست تو کنارم می نشستی وای که چقدر دلچسب می شود دستهایم را در دستهایت بفشاری
آن وقت می رفتیم و با هم قدم میزدیم . از همان قدم زدن های دونفره که همه را به هوس می اندازد عاشق شوند

بعد هم کافی شاپی پیدا می کردیم و من کاپوچینو یا قهوه فرانسه سفارش میدادم با کیک شکلاتی و تو را مجبور می کردم کیک موکا یا ردولوت سفارش دهی .کیک شکلاتی را خودم میخوردم و به کیک تو هم دست برد میزدم و با هم میخندیدیم
وای که چقدر این چیزها لذت بخش است بخش خوردنش بیشتر 
بعد هم میرفتیم در مسیر ساحل اما اینبار می دویدیم وااای آن قدر می دویدیم که لپ هایمان گل می انداخت و آن وقت بلند بلند میخندیدم.
من بلند خندیدن را چقدر دوست دارم راستش تو که باشی تمام ترس های دنیا خنده دار است


تو که باشی دیگر کسی بی اجازه کنارم نمی نشیند چون حریم من تو می شوی و چه کس اجازه دارد وارد حریم دونفری شود؟! آه چه روزها که در خیال خود با تو بودن را تصور میکنم با همین بهانه های کوچک
اصلا چه عیبی دارد دنبال بهانه باشیم که دنبال هم بدویم و بخندیم ؟! نه تو که باشی هیچ سوالی پرسیده نمیشود
تو فقط باش ...فقط باش ... دلم با تو بودن را میخواهد

 

 

  • دلنوشته عاشقانه شماره یک 
  • نویسنده الهه فاخته 

 دکلمه این متن عاشقانه در ادامه مطلب 

elahe_fakhteh بازدید : 270 دوشنبه 06 اسفند 1397 نظرات (0)

با نام صاحب حق

با عرض سلام 

خدمت دوستداران و هواداران عزیزم و خوانندگانی که به سایت من آمده اند 

من مجدد سایت را فعال می کنم 

دوستتان دارم 

یا حق 

الهه فاخته ♥

الهه فاخته بازدید : 504 سه شنبه 09 شهریور 1395 نظرات (0)

دل‌نوشته کفش های پاشنه دار من 

موضوع : زن و دختران

به قلم الهه فاخته

 

کفش هاي پاشنه دارم را دوست دارم

بخصوص آنهايي که تق تق صدا ميدهند

وقتي حرفهاي نابه جا و سفيهانه برخي آدمها که اسمشان را گذاشته اند مَرررررد در کوچه خلوت به گوشم مي رسد ، پاشنه هاي خود را به زمين مي کوبم تا با رعشه صدايش ، در دهان کسي بکوبد که اينک حتي صداي خودش را هم نمي‌شنود ... بايد بدانند من با کفش‌هاي پاشنه دار تق تقي ام به اندازه يک گُردان ، قدرت دارم تا دروازه دهانش را ببندم .


من کفش‌هاي پاشنه دارم را دوست دارم چون هر بار که آن را مي پوشم حس مي کنم بالاي ابرها پرواز مي‌کنم ... دوست دارم بدوم و از حجم بي عقلي مردانِ بي غيرت رها شوم

 

تمام دلخوشي من همين چيزهاست که گاهي کفش هاي پاشنه دارم را از جا کفشي در بياورم و بگويم امروز روز پرنسس است آماده باشيد براي رفتن 

چه فرقي مي کند سه سانتي باشد يا ده سانتي ..مهم اينجاست ?? .. قلبي که با کفش هاي پاشنه دار احساس آرامش مي کند


و چه قدر سعادت مند خواهم بود وقتي مردمان شهرم بجاي قضاوت کردن و وراجي، فکر مي کردند و سکوت مي کردند تا کسي را از دنياي سيندرلايي اش بيرون نکشند 

آه

  • نویسنده الهه فاخته
  • دلنوشته درباره زن - کفشهای پاشنه دار
الهه فاخته بازدید : 132 سه شنبه 02 شهریور 1395 نظرات (0)

دلنوشته سی سالگی

به قلم الهه فاخته

 

زمان مرا به کجا می کشانی؟
زمان دلم شکست، جوانی ام را کجا میبری؟
زمان دل خوش سیری چند؟

گاهی سخت است اما تحملش اجبار است!

فقط می دانم ، زندگی ام خراب شد از مهربانی بیش از حد و گذشت دمادمم از انسانهایی که به من بد کردند


و من در آستانه سی سالگی
از سی سالگی نمی دانم اما می دانم سی سال تحمل کردم سختی و مصببت اجباری را
به خدا خوب است گاهی اسیر نباشی
اسیر غصه نباشی
ولی من اسیر همیشگی ام، اسیر دلِ شکسته ام که گاه خودم را می تراشد گاهی اطرافیانم را ! .

سی سالگی دیرتر بیا یا اصلا نیا ..قدر عمر زن صد ساله زیسته ام .
و این اشک‌ها انگار هرگز پایان نمی گیرد .
سالهاست که غرق شده ام

 

همه را دوست دارم و کسی مرا دوست ندارد
دل بسته ام به محبت خدایی که می داند سی سالگی ام چیست
سی سالگی من سی دهه را پشت سر گذاشته است
آه

یا حق 

به قلم الهه فاخته

  • دلنوشته سی سالگی

  • الهه فاخته
  • دلنوشته های روزانه من
الهه فاخته بازدید : 128 دوشنبه 01 شهریور 1395 نظرات (0)

 داستان المپیک و قهرمانی 

به قلم الهه آجرلو فاخته

 

المپیک ، داستان عجیبیست !

بهترینها انتخاب می‌شوند و موضوع حق است

حق، مسلما فقط تمرین زیاد نیست. !
حق، اینبار به ایمان است ..
و صاحب حق به قهرمان فرصت می دهد صدایش کنند و قلبا باورش داشته باشند و قلبا تمام هدفشان پاک باشد .

یکی محمد گفت، یکی حسین، یکی علی، یکی مسیح را .
خب ایمان که فقط برای ایرانی‌ها نیست

داستان المپیک جنگ با خود است ، یک آزمون سخت !
که اگر سیاست واردش شود می بازی
اگر نیتت درست نباشد می‌بازی .
سخت است
شاید هم باید ببازی تا چیزی بدست آوری 👌

همه تلاششان را کرده اند ، شکی نیست که همه تلاش کرده اند و می‌خواهند برنده شوند
اما...
اما....
اما....‌
کسی که تمام حواسش این بوده خوب باشد، منت نگذارد، توکل کند آیا مستحق مدال نیست؟



بقیه داستان المپیک در ادامه ...


 

الهه فاخته بازدید : 179 جمعه 22 فروردین 1393 نظرات (0)

برگی از خاطرات گذشته 

روح زخمی من 

به قلم الهه فاخته

 

 

لرز کرده ام ... آن کسی که بی گناه است همیشه فریاد میزند از قصاصی که حقش نیست .... همیشه بغض دارد از اتفاقی که برایش بالاجبار افتاده است .

و صدایی میگوید : الهه خودت را در دنیای بی کرانه خودت بجوی ... اما ....

 

متن کامل برگی از خاطرات گذشته در ادامه مطلب ...

الهه فاخته بازدید : 245 پنجشنبه 30 آبان 1392 نظرات (0)

دلنوشته عصر پاییزی 

به قلم الهه فاخته

 

عصر پاییزی 30 آبان 1392

12.00

شب بارانی پاییز رسید . چک ، چک ، چک بارید بر شیشه ها باران . از دیشب بارید تا خود صبح و تا عصر حال .

ای باران که می باری آرام ، هوا سرد است . سوز دارد سردی این فصل . بر صورتم تازیانه می زند گرمای خانه بخاری نشین . اما باران که می بارد هوا سرد تر می شود و من همیشه عاشق باران هستم . هوا سرد ، آسمان سرد، و من هم سرد . انگار سالهای بسیاری است که پنجره ها آموخته اند ، تا باران پاییزی بارید سرد باید بود ، سرد ...

صدای تیک تیک ساعت در سرسرای سکوت شیشه ای می نشیند . تمام اجسام خانه ام خوب می فهمند دختری آرام سکوتش را نباید شکست باید چون او آرام بود و بی هرج و مرج .

صدایم آن قدر خسته است که حتی تا سوی بیرون پنجره ها نمی رود . آری من دارم ، بی صدا فریاد می زنم . و صدای لرزانم را فقط برگ ریزان پاییز می فهمد و بس .


دلنوشته الهه فاخته

 

 
الهه فاخته بازدید : 84 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

متن قلب من شکسته بود 

دلنوشته هایی از گذشته 

به قلم الهه فاخته

سال 1392

 

در آینه دختریست .... دختری با موهای مشکی که پریشان از خواب برخواسته است ... چشمانی قهوه ای پف آلود با ظاهری خاموش فقط به آینه می نگرد ... موهایی فر که انگار از خوابش آشفته تر هستند . این چشمان همان چشمان اسرار آمیز من است ... من در آینه هستم ....

 

زباله را یادم رفت ببرم ، دیدم کرم گذاشته است ... کرمهای سفید ... از حرکت کرم ها ترسیدم همانطور که از کودکی از مورچه های کوچک می ترسیدم ... ناگهان نگاهم به در باز اتاقم افتاد . اتاقی که در آن می خوابم . دلم به حال خودم سوخت آرام گریستم . من روزی در همین اتاق خواهم مرد ؟ به زود کرم ها به تن نرم من حمله خواهند کرد. آن زمان فرق جسم من با این زباله چیست ؟ کرمها بی رحمند یا چیز دیگریست ؟


 

آری دلم برای خودم سوخت ... قلبم درد می کند احساس می کنم به سختی می تپد . و این نیروی عشق است که قلبم را وادار به حرکت می کند .آن قدر سخت است که گاهی از تپش قلبم تمااااااااااام روحم به درد می آید .

این صدای خسته ی من است .برمی خیزم می نشینم ... می نوشم ... هیچ لذتی نیست ! هیچ آرزویی نیست ! و من قلبم تیر می کشد .
مابقی متن های دل شکسته ام در ادامه مطلب
الهه فاخته بازدید : 311 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (0)

 دلنوشته درباره قدر همدیگر را بدانیم

نویسنده الهه فاخته

 

هی .... هی با تو هستم پیاده ....
چه کسی گفت که هی ، بی ادبی است . من سر این کوچه ای که تمام آسفالت سردش را غبار تنهایی گرفته است ، سالهاست که منتظر هستم . منتظر تو ...
هی ... صمیمی با تو هستم !!!
با تویی هستم که بی دریغ می بخشی !
با تویی هستم که بی دروغ ، صادق هستی !
با تویی هستم که شاید یک روز باور کنی قصه زندگی همین دم زدن هاییست که بین نفس من با تو می شود یک سلام و یک علیک سلام !


اینبار دفتر خاطرات من ، چشمان توست . چشمان زیبای تو با هر رنگی ! سبز ، آبی یا قهوه ای ... با چشمان بی ریایی که گاه برق معصومیت دارند و گاهی برق جادو.
با تویی هستم که هنوز قلب داری !


بقیه متن بیایید قدر همدیگر را بدانیم در ادامه ....

 

الهه فاخته بازدید : 274 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (0)

متن درد و دل یه بنده با خالق
به قلم الهه فاخته

 

آهای الله مهربون 

امروز استاد می گفت خوشبختی درون اینجاست ♥ . خوشبختی درون آدمهاست ... حتی اگه نفس کشیدن رو خوب یاد بگیری می فهمی نباید بیرون از خودت دنبال خوشبختی بگردی .

پس 

می شه بگی چی می شه دل آدم می شکنه 

وقتی از ته دل می خنده 

دوباره یه بغض سنگین هی له له می زنه بپره بیرون 

گاهی باید ببلعیدش 

گاهی باید روتو کنی اونور 

امااااااااااااااا 

چرا گاهی دنیای همه ی آدمها میشه عکس و عکس و عکس 

چرا آدما گاهی می فهمن تو کارت غلط بوده می رن زیر تیغ عمل ! 

بازم زشتن 

امروز استاد حرف قشنگی زد : توی خودت باید دنبال خواسته هات بگردی !

آره زیبایی بیرون آدمها نیست که اگه بهش تظاهر کنی باید بینیتو عوض کنی حتی لباتو یا گاهی چشمهاتو ... این کفرانه نعمته ... درسته ! 


الله 

چه قدر خوشحالم که مهربونی 

که به من گفتی واسه تو قشنگم ، من که می دونم دماغم گنده است اما وقتی تو می گی مگه کسی جرات داره بهم بگه دماغ گنده ... 


استاد امروز همون اول کلاس گفت : ما هنریا ذاتمون حساسه چه به غبار روی پیانو ، چه به اینکه بگن بالای چشت ابروا ... 

منم جدی گفتم آنرمالیم :) حواسم نبود .خوبه ناراحت نشد . 

 

بقیه متن درد و دل با خدا در ادامه ... 

الهه فاخته بازدید : 110 چهارشنبه 27 شهریور 1392 نظرات (0)

سلام

امروز روز تولد وبلاگ منه .... جایی برای حرفهای سخت ...

نمی دونم چرا این وبلاگ رو ساختم ! یه احساس درونم چرخید چرخید چرخید . همیشه به حرف دلم اعتماد می کنم .

 برای هر کسی که با صدای من ، با نوشته های من ، یا با لبخند من انرژی مثبت می گیره و دلش می خواد همون موقع یه آرزو کنه .... مثل خیلی ها میگه یا فقط نگاه می کنه ، تنها چیزی رو که دارم تقدیم می کنم ، قلبم رو ♥

نمی دونم چجوری احساسم رو وصف کنم . وقتی می نویسم دستهایم نیست وقتی حرف می زنم زبانم نیست ، انگار که در دنیای دیگری هستیم و کسی به جای من می نویسد و حرف می زند

فقط می دونم وقتی می خونم چرخیدن فرشته ها رو در اطرافم احساس می کنم .شاید خودخواهی باشه اما خوب احساس می کنم .

پروردگارا از تو ممنونم که بندگانت را اینقدر زیبا آفریدی

به یکی لبخند دادی

به یکی صدای دل نشین

به یکی نگاه عجیب

به یکی مهربانی

و برای آنکه لیاقت نگه داشتنش را پیدا کنند به آنها سختی دادی تا قدر داشته یشان را بدانند

چه قدر بزرگی !

چه قدر عظیمی !

چه قدر مهربانی که اجازه می دهی من با دل شکسته ام هر شب روی نوک انگشتان شما بخوابم .

الهه فاخته

 

 

نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۲۷ ساعت 3:11

 

 

 

بقیه در ادامه...

الهه فاخته بازدید : 247 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

متن آدمی که دلش شکسته است

به قلم الهه فاخته

 

و یک دل می شکند


یادتان باشد دلی که شکسته است
زودتر می شکند


آدم دل شکسته آهش زود می گیرد و دعایش زودتر
پس مواظب باش و هر وقت به دل شکسته ای رسیدی آرام تر قدم بزن و آرام تر صحبت کن ...


آدم دل شکسته دست خودش نیست ترد تر شده است
تنها تر شده است
و در پشت چشمانش غم دارد
اگر درکش نمی کنی
لااقل آزارش هم نده


یادت باشد آدم دل شکسته به خدا نزدیکتر است
پس راحت او را قضاوت نکن
یعنی اصلا قضاوتش نکن
فقط رهایش کن و او را همانطور که هست بپذیر


آدم دل شکسته تنهاترین تنهاست
و بزرگترین غم را دارد
سادگی
که نشود با آن دفاع کرد
چون قاصدک پر رمز
و چون قمری خوش خبر
و چون باران پر برکت


یادت باشد
با دلهای شکسته آرام تر صحبت کنی
آنها زود تر می شکنند


  • الهه فاخته

  • متن آدم دل شکسته

  • نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۲۶ 

الهه فاخته بازدید : 222 سه شنبه 02 آبان 1391 نظرات (0)

برگی از خاطرات گذشته من 

به قلم الهه فاخته

 

عمق سکوت !

عمق سکوت رازی دارد که من بعد از سالها فهمیدم ولی با روحی کامل تر شده و دستانی باز نه چون گذشته ساده 

چشم ها 

همیشه رازی دارند و همیشه معجزه می کنند

 

بقیه خاطرات گذشته در ادامه مطلب 

 


 

الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

تعداد صفحات : 20

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟