الهه فاخته - مطالب ارسال شده توسط eajoorloo

loading...

الهه فاخته

الهه فاخته,شاعر و نویسنده و دکلماتور دارای کتابهای شعر,نویسنده کتاب دختر غمزده ونویسنده دلنوشته های عاشقانه و ..میباشد .تنها سایت رسمی است . الهه آجرلو

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 680 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

دلنوشته بانو جان 

بانوی زیبای من 

 

بانو ای بانوی مهربان

بایست !

اکنون وقت یک لیوان چای است روی صندلی رو به پنجره ای که از آن آسمان کاملا پیداست

برای ادامه زندگیت اول آرامش میخواهی


گاهی دست نگهدار، برای خودت یک لیوان چای بریز و کنار چیزی که دوستش داری بنوش!

دقایقی را سکوت کن و به صدای قلبت و صدای نفست گوش بده!


آرامش شیره جان یک زن است

اجازه نده کسی یا اتفاقی آرامش تورا بهم بریزد ❤️

 

بقیه دلنوشته بانو جان در ادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 150 جمعه 19 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

ترس یعنی همان قسمت خالی روحمان از خداوند !

خدایا , خدای مهربانم خودم , عزیزانم و تمامی مردم کشورم و مردم سرزمینم را به پناه مطمئن تو میسپارم !

گناهانمان را ببخش و بدی را از درونمان بیرون کن !

میدانم همه چیز با تو حل میشود, تنهایمان نگذار !

یا حق

 

چند روز پیش در سالنامه خود جمله ای را دیدم ,  شکستنی بیصدای درد دار! که درون یک قلب نوشته شده بود . من همان روز بالای صفحه نوشتم خدایا قلبم را نشکن , الهی آمین!

من نشانه ها را میبینم , یعنی اگر نشانه ها را ببینی میتوانی سختی های زندگی را به آسانی بگذرانی , اما انسان است و غفلتش !

امشب که زلزله آمد و من باز هم تکان خوردن لامپ را ندیدم فقط حس کردم نیرویی گلدان اسپاتی فلوم را تکان میدهد , ناخواسته پریدم و سمت اتاق گلهایم رفتم و تکان خوردن گلدانم را دیدم , زلزله 5 ریشتری فقط یک گلدان مرا لرزانده بود ! و من با صدای بلند فریاد زدم : یا ابوالفضل !

 

یک روز , یکی از هم باشگاهی هایم که بازوی یا ابوالفضل را بسته بود , همراهم شد . به او گفتم چقدر اعتقاد داری ! در نگاهش چیزی بود , به من نگاه کرد و گفت میخواهی تو را هم به او بسپارم ! خندیدم گفتم تا خدا هست او را چه ! گفت : از بنده های خوب خدا که نمیشود گذشت , چشمهایش را بست و زیر لب زمزمه ای کرد و گفت از این به بعد ابوالفضل با تو خواهد بود . 

من هیچ گاه صدایش نکردم چون ورد زبانم ذکرو یا الله است اما یک شب اتفاقی افتاد و من به این باور رسیدم ! شاید روزی خوابم را در این سایت قرار دهم !

این شد که من هرگاه خواستم خطری از سرم بگذرد یا اتفاق بدی تمام شود ناخواسته می گویم یا ابوالفضل 

و سپس پشتش میگویم یا صاحب الزمان و آرام میگیرم انگار صاحب الزمان مرا آرام میکند !

هر گاه قدرت بخواهم که زور و بازو بخواهد میگویم یا علی !

اگر دلم بشکند به امام رضا میسپارم !

هر چه بخواهم از خدا میخواهم ! 

این ایمان من است 

با دستهای لاک زده نماز میخوانم و میدانم خدا میپذیرد چرا که خدا لاک های مرا نه بلکه درون مرا میپذیرد !

 

و امروز اشک ریختم که چرا یک آن ترسیدم , از اینکه آرامش برود , از اینکه عزیزانم ... و از اینکه گلدانم بشکنند و گلهایم زخمی شوند ! 

و بعد ترسیدم از ترسی که به من دوباره هجوم آورد ! اندازه این ترس نشان میدهد چقدر خدا را درون خودم راه داده ام . 

من در گذشته هرگز نمیترسیدم 

این شکستن ها , این سختی ها , این بلاها نباید مرا از خدا خالی کند حتی به اندازه ذره ای کوچک !

و امشب پای سجاده نشستم و توبه کردم , از اینکه شاید من گناه کرده ام و کسی به گناه من نرنجد! 

من دلم میخواهد همانطور که برای دیدن عزیزانم , عطر میزنم , موهایم را مرتب میکنم , لباس خوب میپوشم , روزیکه سمت خداوند رفتم از هر جهت پاک و بی نظیر باشم و میدانم گناه , مرا آلوده میکند 

نمیخواهم حتی ذره ای از روحم سیاه باشد !  

الله پاک و مهربانم به تو توکل میکنم 

الله مهربانم از تو ممنونم , تو را به اندازه تک تک ذرات آفرینشت شکر میگویم 

اگر گناهی کرده ام من را ببخش , من را ببر 

نگذار بدی , درونم شود , کثیفم کند و یادم برود چه کسی بوده ام ! 

هر چه دارم از تو دارم , با تلاش خود و تحمل سختی ها و صبر کردن هایم دارم , آری با تو بالاترین مقام را خواهم داشت 

تنهایم نگذار من نیازمند را 

در این دنیا فقط تو تمام ناشدنی هستی و من با خیال راحت تو را میخوانم 

میدانم امتحاناتم را پس داده ام 

نه به خنده جهل کسی دلخور میشوم 

نه با آفرین بنده ای دلشاد 

فقط تو هستی که با فرشتگان مهربانت , امانم میدهی و پناهم میشوی و میخواهم فقط تو را داشته باشم 

 

کسی میگفت اینقدر وابسته بودن به خدا خوب نیست ! من هنوز هم نمیفهمم چرا خوب نباشد ! اتفاقا این زرنگی من است , من با تو پادشاهی میکنم 

مهربانم مرا ببخش و من و این دیار و مردمانش را از بدی و بدبختی محفوظ بدار و حاکمان منصف و خداترس را بر ما حاکم کن ! لبخند را از لبهایمان نگیر و آرامشمان را حفظ کن .

 

مادر امشب میگفت  : فرشته های خدا در خانه تو مراقب تو هستند که نمیفهمی چیزی تکان میخورد , دل شکسته ام را میشناسی , من تو را بخاطر چیزی که نمیتوانم به زبان بیاورم و تو خود آگاهی سپاس و شکر میگویم ! 

خدای مهربانم تو رفیق سی و اند ساله من هستی ♥

  • اردیبهشت 1399
  • همان دم که زلزله آمد 
  • در یکی از روزهای کرونایی 
  • الهه آجرلو - فاخته

 

الهه فاخته بازدید : 316 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

چگونه زن و مرد مکمل هم هستند 

 

خوشبختی یعنی آرامش و لذت و تمام 

و اینکه خدا انسان را جفت آفریده است و انسان را در سختی قرار داده است تا با همراهی جفت خود , سختی ها بر او آسان شود یا تحملشان بیشتر شود چیزی غیر قابل انکار است 

جفت را در طبیعت قرار داده تا گاهی که یادمان میرود بدانیم سختی ها نباید ما را از هم جدا کند و به بهانه رنج , از جفت خود دور شویم !

 

چه میشود که این تعادل بهم میریزد ؟

 

بقیه متن چگونه زن و مرد مکمل هم هستند را در ادامه بخوانید عزیزانم

الهه فاخته بازدید : 187 سه شنبه 16 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

گاهی برای لذت بردن از آرامش خود بایست !

 

تیک تیک تیک ، این ساعت تیک و تاکش را برای چه کسی به رخ میکشد ؟ می گوید که من رفتم ، من رفتم ، من رفتم

من می گویم ماندم صبر کن نرو و باز می رود . انگار که به این تنهایی عادت کرده ام . انگار اسیر زمان شده ام . که کسی باور نمی کند وقتی می گویم دوستت دارم . انگار تا به حال نفرت را ندیده است که دوست داشتن را بفهمد !

یک صبح از خواب بیدار شدم و دیدم ساعت هیاهویش فرو کش کرده است . آفتاب چشمانم را بوسید و من لبخند زدم . پتو را کنار کشیدم و مقابل آینه رفتم . صدای تیک و تاک ساعت نمی آمد و من همان دختر دیروز بودم حتی دختر چند سال پیش .

به ساعت نگاه کردم آه . حتی ساعت هم با آن همه دک و پزش خوابیده است .

ساعتی که دیروز رفتنش را به رخم میکشید و جا ماندن من را فریاد می زد امروز روی 10 دقیقه مانده به 10 خوابیده است . و صبح نیست ظهر است .

من هم رفتم زیر پتوی گرم کنار بخاری ، اولین سالیست که در سرمای زندگی ام بخاری دارم . اگر ساعت با آن همه قیل و قالش امروز بدون دادن پیامی ناگهان خوابید

چرا من نخوابم ؟ بگذار بخوابم و زمان بگذرد شاید این پیر صد ساله آرام بگیرد . بگذار عقربه ثانیه شمار درجا بزند و به خیال خودش باز به ماندن من بخندد و من بدون صدای تیک و تاک آرام در رویای زیبایم فرو روم . دیگر ساعت هم اجازه گرفتن رویاهای شیرینم را نخواهد داشت .

یا حق

به قلم الهه فاخته

الهه فاخته بازدید : 245 پنجشنبه 11 اردیبهشت 1399 نظرات (1)

معلم کسی ست که می تواند راه را به شما نشان دهد 

شاید ما فقط یادمان باشد که چه کسی الفبا یادمان داد

اما معلم یاد میدهد چگونه معادلات زندگی را حل کنیم همانطور که بارها توانستیم در دفتر ریاضی حل کنیم 

معلم به ما یاد می دهد  که برای حواس جمع بودن می توانیم حفظ کنیم و برای درک مسائل باید مسئله حل کنیم تا مغزمان بزرگ شود بخاطر حل کردن و پیدا کردن راه های دیگر.

معلم راه را نشان می دهد این ما هستیم که باید انتخاب کنیم و هیچ اجباری در انتخاب نداریم 

اما من چیز دیگری از معلم می دانم 

 

بقیه متن روز معلم مبارک در ادامه مطلب

 

الهه فاخته بازدید : 134 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

دنیا تمام میشود !

 

دنیا تمام میشود!

بالاخره یک روز به دور از تمام حدسیات و معادلات دنیا آنچنانی تمام میشود که سیل ناگهانی می آید 

بالاخره یک روز دنیا چنان پایان میگیرد که زلزله در دو دقیقه همه چیز را ویران می کند و هیچ کس نمی تواند جلویش را بگیرد حتی نمی تواند زمان آمدنش را بفهمد

 

دیشب خواب عجیبی دیدم , خواب دیدم آب دریاها و اقیانوسها بالا آمده و حتی بزرگترین برج های جهان را هم در خود فرو می برد و چنان با سرعت و شتاب بود که هیچ کس نتوانست فرار کند !

این سیل بود یا چه نمیدانم , اما آب زلال و شفاف بود و یک فرق بزرگ داشت ! همه چیز را در خود می کشید ! هر چه در زمین بود و هر چه در آسمان بود !

من در خواب هراسان شدم و خدا را صدا زدم آب را در بر گرفت چشمهایم را بستم چون از غرق شدن بدم می آید , فرشته ای همراهم شد که صدایش را شنیدم آنگاه فهمیدم , به من گفت تو آمدنت با بقیه فرق دارد , خنده ای کرد و گفت برویم !

چشمهایم را که باز کردم خود را در جهانی دیگر دیدم ! در جایی انگار میان جنگل و کوه ! پر از درخت اما درختهایی خاص ! متفاوت از جنگل آدمها !

میان جمعیتی بودم به خودم گفتم اینجا کجاست ! 

 

بقیه متن دنیا تمام میشود در ادامه مطلب

 

الهه فاخته بازدید : 10989 شنبه 06 اردیبهشت 1399 نظرات (2)

خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند 

لطف که از حد بگذرد می شود وظیفه !


حتما این ضرب المثل را شنیده اید که خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند که چه عرض کنم عاقل هم خیال بد کند . 

قبلش بگویم من همیشه فکر می کردم لطف که بیش از حد باشد وظیفه می شود اما این روزها به معنی ضرب المثل بالا رسیدم.

لطف و خوبی دو کلمه مترادف هستند , لطف یعنی چیزی که به او بدون چشم داشت هدیه دهی اما خوبی , نشئت گرفته از ذات آدمهاست . همه آدمها به کسی لطف نمی کنند اما همه آدمها خوبی را در خود دارند حتی اگر واقعا آدم خوبی نباشند . 

 

خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند !


خب این مسئله بسیار اهمیت دارد زمانیکه ما می خواهیم در مقابل بدی دیگران خوب بودنمان را هم حفظ کنیم . نگذاریم بدی دیگران ما را و شیوه زندگیمان را به سمت بدی بکشاند. 

مهم نیست در چه سنی باشیم , همین که 80 درصد روحمان خوبی و خوب بودن داشته باشد ممکن است بقیه بخاطر رفتار بد خودشان و خصوصیات بدشان از ما نوعی سو استفاده کند . 


خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند !


بعضی ها ما را برای پر کردن تنهاییشان بخواهند !

بعضی ها ما را برای اوقات فراغتشان بخواهند !

بعضی ها چون می دانند ما ذات خوبی داریم و خوبی می کنیم , از ما سو استفاده کنند در جهت نفع خودشان ! 

آنها شاید ذاتا آدم بدی نباشند اما خوب مطلق که نداریم ! خوب مطلق در این دنیا فقط پروردگارمان است . 

پس چه می شود که آنها خواسته یا ناخواسته به ما بدی می کنند از این بابت که می دانند ما واقعا آدم های خوبی هستیم و خوبی می کنیم . و هربار که به سمتمان بیایند خوبی می کنیم !

شاید آنها یک ژن پنهان از اجداد خود دارند که در مواجهه با ما فعال می شود ! 

شاید هم ما آنقدر خوب هستیم که دلمان نمیخواهد بدی کنیم اما ... راه حلش چیست ؟


بقیه مقاله خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند و راه حل را در ادامه مطلب بخوانید ..

الهه فاخته بازدید : 171 شنبه 06 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

چگونه قهرمان زندگی خود باشیم قهرمان تکواندو

 

راه قهرمانی و رشد :

باور دارم خداوند راه حل مشکلات را درطبیعت قرار داده است.

من شرایط قهرمانی و رشد را با مثال زیر بیان می کنم.

خاک را خواستن میدانم، چراکه بدون خاک هیچ گیاهی متولد نخواهد شد مگر گیاهان هوازی که شرایط خاصی دارند. وآنگونه انتخاب شده اند.

چگونه قهرمان زندگی خود باشیم

کود را تکنیک میدانم. که اگر تند تند داده شود استعداد شاگرد را میسوزاند و باید منظم داده شود و یک دوره زمستانی هم داده نشود تا کاملا تکنیک دربدن جابیافتد و بعد دوره با بهترین تکنیک ها و بصورت منظم مجدد موجب شوک برای رشد بیشتر شد.

چگونه قهرمان زندگی خود باشیم

آفتاب را توجه استاد میدانم. که اگر زیاد داده شود میسوزاند و از بین میبرد واگر کم داده شود هم یا رشد را متوقف می کند یا باز از بین میبرد. این استاد است که باید بداند هرگلی با چه قدر آفتاب به شکوفایی میرسد. حال میخواهد کاکتوس پرتوجه باشد که گل دهد یا پتوس مظلوم که کم هم نور ببیند به بهترین رشد میرسد.

چگونه قهرمان زندگی خود باشیم

بقیه چگونه قهرمان زندگی خود باشیم در ادامه ...

الهه فاخته بازدید : 249 جمعه 05 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

زن بودن یعنی چه 

من یک زن هستم , دختری درون من است 

 

چه چیزی در من است که مدام در من تکرار میشود تا دختر بودنم را زن بودنم را حفظ کنم.

گاهی مشت هایم را گره کنم و نه بگویم. این نه گفتن مرا مرد نمیکند بلکه از من یک زن قوی میسازد!


من یک زن هستم , دختری درون من است 

 

من درون خود دختری دارم که هیچ گاه پیر نمیشود، این دختر طراوت روح من است. که نباید بشکند، نباید آسیب ببیند، بلکه باید طراوتش حفظ شود.

من یک زن هستم. دیگر خام و پراشتباه نیستم.

من هنوز هم با یک شاخه گل، روحم تازه میشود.

من هنوز هم با یک هدیه، کادوپیچ شده به وجد می آیم. نجیب نگاه میکنم ودخترانه فریاد می کشم و شبیه یک انسان سالم از ته دل میخندم.

من پذیرفته‌ ام ذاتم را، جسمم را، توانایی هایم را

پذیرفته ام نمیتوانم ادای یک مرد را درآورم وهرگاه قدرتم مرا بالا بکشد، گاهی می ایستم ونفس تازه میکنم!


من یک زن هستم , دختری درون من است 

بقیه دلنوشته من یک زن هستم در ادامه مطلب بخوانید
الهه فاخته بازدید : 154 جمعه 05 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

مناجات با الله

دلنوشته ای برای یاهو

به قلم الهه فاخته

الاه خیلی دوستت دارم❤️

مرسی که مرا آنی به حال خود نمیگذاری❤️
مرسی که همواره یاورم هستی تا سختی ها را تحمل کنم و پاداشم میدهی
الاه آدمهای خوب را کنارم نگهدار
آدمهای بد را بیصدا ازکنارم دور کن
ومرا به حکمت هردو آگاه کن

دلنوشته ای برای 

الله


کاش میشد که مرا بپذیری که من این دنیا را با تو زیبا میبینم. از فراموشی و غفلت خویش به درد آمده ام. توهرچه هستی، دوستت دارم💓
و بازهم میگویم تو را به اندازه تک تک ذرات آفرینشت سپاس میگویم.
روح مرا از نور خود سرشار کن.
من بی تو هیچ نیستم چون تو درمنی ونمیشود که نباشی مگر نخواهم و غرور کنم، من تلاش میکنم توهم کنارم باش، یارم باش، قدرتم باش، رفیقم باش!


صدایت میکنم، سختی های زندگیم زیاد بوده و هست. مرا درخود فرو میبرد.
قلبم شکسته است از این همه سختی، روحم زخمی شده است.
سختی ها را بر من آسان کن ونگذار این دعا را از یاد ببرم. مهربانم
آه من چقدر غافلم، ازخود خسته ام چرا فراموش میکنم تورا سپاس بگویم.
تنهایم نگذار، تنهایم نگذار پادشاه عالمیان ❤️


تورا قسم به اشکهایم مرا دچار فراموشی از یادت نکن.
من تورا میخواهم. با تمام وجود خویش میخواهم
میدونم که عاشقانه کنارم هستی❤️
خالصانه دوستت دارم💓
یا حق

 

  • اردیبهشت 1399
  • الهه آجرلو-فاخته
  • مناجات با الله دلنوشته برای الله

 

 

 

دلنوشته ای برای 

الله


الهه فاخته بازدید : 196 چهارشنبه 03 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

دختر کابلی دلنوشته 

از کتاب الهه فاخته

 

از مقابل آینه می گذرم .

مینشینم تا صفحه ای سفید را باز کنم و در آن خاطره ای را بنویسم .

هیچ فکر نمی آید به ذهنم . و لحظات پر تکرار یکی پس  هم می گذرد .

دختری کابلی پیامی به من می دهد .

 

بقیه دختر کابلی در ادامه مطلب

الهه فاخته بازدید : 191 چهارشنبه 03 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

عاشقانه ای برای تو

عاشقانه دو نفره 

 

آن قدر دوستت دارم که نمیتوانم بگویم نفسم امده است

 

آخر مجنون هم که باشی یک روز نفست در سینه قفل میشود

 

هیهات که نمیدانی چه میکشم در سفری که قرار بود زودتر از موعد بیایی

عاشقانه ای برای تو 

 

امشب دلم چه قدر هوای آغوشت را کرده است

 

لباس گرم بپوش

 

 

 

بقیه عاشقانه ای برای تو در ادامه 

الهه فاخته بازدید : 3812 سه شنبه 02 اردیبهشت 1399 نظرات (3)

چرا خوبی ميکنم بدی ميبینم 

چرا اعتماد ميکنم بی اعتمادی ميبینم

 

این بار ميخواهم از احساسی بگویم که شاید بارها برایم تکرار شده است و مرا تا مرز افسردگی پیش برده است , احساسی شبیه یک نوع باختن 

 

سوالاتی که مرا درگیر خود ساخته است 

 

چرا وقتی خوبی ميکنم , بدی ميبینم !

 

چرا وقتی اعتماد ميکنم بی اعتمادی ميبینم !

 

چرا رویای زیبایی که میسازم , و به دوستی اعتماد ميکنم , بی توجه از زیبایی رویای من , کاخ آرزوهایم را یک شبه ویران ميکند ! و اصلا برایش مهم نیست !

 

چرا خوبی میکنم بدی میبینم

 

شما تابحال آرزویی داشته اید ؟ 

 

گاهی ما چنان غرق در آرزوهای خود هستیم و دنیایی را به تصویر ميکشیم که حالمان در آن خوب است و دلمان نميخواهد خراب شود , اما وقتی کسی نقش رویایمان را بر هم ميزند چون چیزی برای جایگزینی اش نداریم , تمام حالمان بهم مي ریزد . نميخواهیم باور کنیم آدمها همانقدر که باعث شادی ما ميشوند ميتوانند به ما بدی کنند . برای همين است که بهتر است هميشه چند آرزو داشته باشیم که اگر یکی از آنها نقش بر آب شد بهانه ای برای برگشتن به زندگی داشته باشیم .

 

چرا خوبی میکنم بدی میبینم


مثالی ميزنم :

 

داستان آن زن را شنیده اید که لخت ميشود و چند وسیله کنار خودش ميگذارد و روی کاغذی مينویسد هر کاری ميخواهی با من بکن !

ابتدا او را نوازش ميکنند , ميبوسندش , مراقبش میيشوند اما بعد که ميگذرد و آن زن مثل یک تندیس بی جان تکان نميخورد , همانها که نوازشش ميکردند , به او دست درازی ميکنند , طناب را دور گردنش می اندازند , ميخندند , روی بدنش با چاقو خراش ایجاد ميکنند . 

 

مي دانی هدف آن زن چه بود ؟ می خواست ثابت کند قوانین برای حفاظت از خود ما بنا ميشوند .

 

در زندگیمان اگر محبت دیگران را نادیده بگیریم دیگر به ما محبت نميکنند , اگر به آنها نگوییم دوستشان داریم , آنها نميفهمند ! 

 

در زندگیمان اگر جلوی بدی های یک آدم را نگیریم روی بدن ما را خراش ميدهد و ميخندد تا سرگرم شود چون هیچ فکری نميکند از اینکه تو از درون ناراحت شوی چون همیشه بدی هایش را تحمل کردی!

 

نميشود بخاطر بد بودن کسی , بد شد !

 

چرا خوبی میکنم بدی میبینم


ما باید برای خوب بودن بجنگیم , بدی چندش آور است , تعادلمان را بهم می زند و آرامش را از ما می گیرد ! شما آدم بد دیده اید که آرامش داشته باشد ؟ همیشه نگران است , از درون نا آرام است مثل کتری در حال جوش !بدی مثل همان لکه های سیاه روی ملحفه سفید است که رسوایمان ميکند . ذات آدمی به سمت خوبی و زیبایی جذب می شود , و آدمها ذاتا سمت خوبیها و زیباییها جذب می شوند . بالاخره از آدمهای بد خسته می شوند و آدمهای بد بالاخره همانطور که تاریخ نشان داده تنهای تنها می شوند ! 

 

شایدآدمهای خوب هم تنها شوند اما چون ذات پاکی دارند , آدمها گاه و بیگاه به سمت آنها می آیند و از او فرار نميکنند . آدمهای خوب را خدا نگاه می دارد ♥

 

واما چرا هر چه خوبی ميکنیم بدی ميبینیم ؟

 

بقیه متن خوبی ميکنم بدی ميبينم چرا  درادامه مطلب 

الهه فاخته بازدید : 185 سه شنبه 02 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

رفیق شفیق

 

و هرچه شوق هست بخاطر حضور او در قلب است .

رگ حیات جان دوباره می گیرد و زندگی رنگ می بازد با به یاد آوردن یاد بزرگ مقدس الله .

چه خوب است نوشتن از برای او ، با یاد او .... درود بر خالق انسان .


می نویسم با چشمهای تو

آری چشمهای تو ، بهانه ای برای نوشتن هستند .

آسمان بی کران خدا انگار در چشمهای پا ک و شفاف تو معنا شده است .

ای رفیق شفیق بی آنکه بدانی دوستت دارم و قلبم با یاد چشمهای تو آرام میگیرد 

 

  • الهه فاخته
  • رفیق شفیق
  • کتاب عاشقانه‌هایی ازجنس‌همدردی


دلنوشته ای دیگر درباره اصل انسانیت در ادامه مطلب
الهه فاخته بازدید : 414 سه شنبه 02 اردیبهشت 1399 نظرات (0)

آشنای غریب , دلنوشته ای زیبا 

 

صدای پای آشنا می آید

آشنایی چه غریب

در ظلمت تاریکی شبهای تنهایی من !

آشنایی ظاهرا غریب ، غریب چون بوی دیار غریبی از سمت او می آید .

آه ، ای آشنای ناشناس

تو را می بینم ، هر لحظه بویت می کنم هر لحظه در شمار ثانیه در کنارم هستی و تبسم تو را می بینم .

 ای آشنا! انگار سالهای زیادیست که تو را میشناسم و با تو زندگی کرده ام .

یکبار هم از دیدن چهره زیبای تو خسته نمی شوم . هر لحظه در یادم بمان ، شاید معجزه در همین لحظه ها بیاید ، قلبم به شدت می تپد، هر جا که هستی ، ای آشنا دوستت دارم .

  • نویسنده الهه فاخته
  • کتاب عاشقانه هایی ازجنس همدردی
  • آشنای غریب دوستت دارم 
آشنای غریب دلنوشته ای دیگر در ادامه ...

 

 

الهه فاخته بازدید : 157 یکشنبه 31 فروردین 1399 نظرات (0)

آسمانی ترین مهربانی

فصل سوم - مجموعه عاشقانه هایی ازجنس همدردی

 

ای هم نفس ، ای هم آیین سلام ....!

دستهای آسمانی تو را پر ز گل ميکنم ، همان گلهای عجیبی که هر از گاهی از آسمان مي بارد و بر سر خوب آیین فرود مي آید . 

و باز هم روزی دیگر آمد و چشمهای آسمانی شما نویدی دیگر برایم رقم زد .

 

 

بقیه آسمانی ترین مهربانی در ادامه مطلب 

 
الهه فاخته بازدید : 197 پنجشنبه 28 فروردین 1399 نظرات (1)

شعر خوشبختی را از من نگیر

شعرنوشت الهه فاخته

 

مرا در این خاک تنها مگذار و برو

مرا هرگز ترک نکن 

چراکه من سالهای پر غمی داشته ام

زندگی بر من بسیار سخت گذشته است


مرا تنها به حال خویشتن رها نکن ای جان و جهان من

دیگر نمی توانم بدون تو زندگی کنم

نه پرواز می خواهم و نه غرق شدن در لذت دنیا

من تو را می خواهم که کنارم بمانی و 

این روزگار سخت, سختی اش بر من آسان شود با تو

تو همراه باش , دیگر تحمل ندارم که بشکنم

 

عزیز از دست رفته

سعادت رفته

خوشبختی دمادم را بدون تو چگونه تجربه کنم

آیا برزخ زیباست که مرا می گذاری و می روی؟

گرچه خدا هست البته که هست ولی

با تو بودن سعادت است 

آرامش است و لذت است

تو را برای خوشبختی ام صدا میکنم

نرو

نرو , بمان عزیز من

بخاطر قلب خسته ام نرو

یا حق

  • الهه فاخته
  • آخرین روزهای فروردین 1399
  • شعر خوشبختی را از من نگیر
الهه فاخته بازدید : 323 پنجشنبه 28 فروردین 1399 نظرات (1)

خوشبختی و آدم خوشبخت

نویسنده الهه فاخته

 

سلام , 

اینار میخواهم خوشبختی را در دو کلمه تعریف کنم و معنی خوشبختی را برایتان شرح دهم ! 

لذت و آرامش با هم 

 

کسانی هستند که حسرت میخورند خوشبحال کودکان که بدون دغدغه خوشحال هستند ! و خوشبختی را در آنها یا در دیگران مي بیندد ! در اصل چیزی که دوران کودکی را دلچسب می کند , آرامشی ست که مادر و پدر برای کودک فراهم مي کنند و روح کودک , ذاتا به دنبال بهانه ای می گردد تا لذت ببرد !

 

گاهی با خانواده یا دوستان به سفر می رویم و سفر رفتن کنارشان را دوست داریم . چرا ؟ چون بودن کنار آنها به ما لذت ميدهد و ما لحظاتی بدون دغدغه و سختی را ميگذرانیم یعنی لذت همراه با آرامش !

آرامش به تنهایی خوشبختی نمی آورد چرا که آرامش باعث خلاقیت است اما تو فکر کن کنج سبزی برای خود درست کرده ای و گاهی به آنجا و سکوتش پناه میبری تا از دنیای پر از سختی و مشغلی حتی برای ساعتی دور شوی , آرامش به تو انرژی دوباره زندگی ميدهد و تحرک داشتن معنی اصلی زندگی کردن است , تحرک داشتن یعنی مشغول بودن 

مثلا کسی که خواب است , از خواب لذت می برد و آرام ميشود اما اگر بی نهایت ادامه پیدا کندکسل خواهد شد چون تحرک ندارد , اصلا بخاطر اینست که در اثر تحرک هورمون شادی در بدن فعال ميشود چرا که خداوند خواسته ما را چنین بیافریند . 

تحرک داشته باشیم تا شادی را تجربه کنم , تا حس خوب را بفهمیم تا به لذت برسیم و آنگاه که به آرامش با لذت برسیم زندگی را با تمام زیبا و زشتی هایش دوست خواهیم داشت !

 

هر کسی برای رسیدن به لذت, راهی  انتخاب ميکند !

یکی آنقدر درس می خواند تا دکترا بگیرد و این حس به او لذت ميدهد , یک نفر قهرمان می شود , یک نفر به کسی کمک می کند , یک نفر باغبان ميشود , یک نفر آشپز , این علایق باعث ميشود که هربار به آن بپردازند لذت ببرند , اما اگر این بین به آرامش برسند معنی خوشبختی را ميفهمند 

 

خداوند در آیه ای از قرآن فرموده است :لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ کَبَدٍ4  . ما انسان را در سختی و مصیبت خلق کرده ایم !

هر انسان بالغی دورانی در زندگی خود دارد که به او سخت گذشته است ! 

راه موفقیت در هرزمینه ای را شروع می کنیم اول سخت می‌گذرد و اگر سختی را تحمل کنیم به مقامی بالا ميرسیم ! و این می شود خوشبختی زندگی ما اما خیلی ها در این راه کم می آورند !

 


بقیه متن خوشبختی چیست و خوشبخت کیست ؟ در ادامه مطلب ...

 

الهه فاخته بازدید : 218 چهارشنبه 27 فروردین 1399 نظرات (0)

عاشقانه غمگین رفتن 

دلتنگی

به قلم الهه فاخته

 

نمیدونم این چه حالیه

که باشی یا نباشی

دلم میگیره

از همه کس , از همه چیز حتی از گرم شدن یک لیوان آب خنک

دلم میخواد انقده بگم دلم برات تنگ میشه ولی همش فکر میکنم خیلی ها این جمله ی تکراری رو بهت میگن

دلم میخواست یه زبون خاص پیدا میشد که میتونستم بگم خیلی دلم برات تنگ شده

کاش میتونستی بفهمی خیلییییییییییییی دوستت دارم

 

  • نویسنده الهه فاخته
  • کتاب عاشقانه هایی از جنس همدردی
  • عاشقانه غمگین دلتنگی شماره 3
بقیه دلنوشته عاشقانه دلتنگی در ادامه مطلب 
الهه فاخته بازدید : 165 دوشنبه 25 فروردین 1399 نظرات (1)

دلنوشته های سبز 

دنیای اسپاتی فلوم

دنیای گلها

 

اول این یکی گل درآورد رفتم اومدم گفتم اون اسپاتی داره شماها ندارید😂 تاشب دیدم اوه چه گلی تو غلافشه.

روییدن اولین گل وقتی حال گلت بد بوده و تو خوبش میکنی دقیقا شبیه همون اولین مدالی میمونه که شاگرد همیشه باخت داده میگیره.

دقیقا شبیه همون مدال اول درمسابقات اول

 

گل دوم آفرین داره گل سوم عادیه وباید بذر بده چون توانمند شده

ومن دقیقا برای هرگلدانی ذوق دارم.

خداروشکر امسال یه چهارتاگلم رو از مرگ حتمی نجات دادم 💞🌹 جوانه زدن و بزرگ شدن.

 

بقیه دلنوشت سبز اسپاتی فلوم ...


الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

تعداد صفحات : 27

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟